حدود یک ماه پیش ظهر تو خونه تنها بودم.رو تخت دراز کشانیده بودم منچ انلاین بازی میکردم.یهو دیدم یه نفر داره انگشتشو روی انگشتم میشه.داره لمسم میکنه
از جام پریدم رفتم روی کابینت گشتم یه دعای دفع جن مال ۳ سال پیش بود گرفته بودم آوردم گذاشَتم روی دست جوری که راحت دیده بشه
شوهرم اومد خونه تعریف کردم گفت خیالاتی شدی.محل نده.بعد یه مدت دیشب توی مسافرت قسمش دادم تا حالا تک این خونه چیزی حس کرده یا ن
هن😐😐
خوب
خب بقیش
بهم گفت یه هفته بعد اون جریان یک شب که کنارم خوای بودی من هنوز بیدار بودم داشتم در مورد مشکلات کاری .قسطها.پولهایی که از مردم میخوام.دشمن کاری و غیره فک میکردم
تو اوج جنگ و حساب کتاب یهو انگشتمو گرفت و با صدای مردونه گفت هیییییس درست میشه همه چی
بعد یهو بدنمون انگار آب یخ ریختی سرد شد
خوبه دیگه دلداری تون هم میده
چه جن مهربونی😆
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
