حرف جدایی بزنم ولی از الافیم خستم میگه یکی دوماه صبر کن شرایط درست کنم عقد کنیم ولی من ادم حساسیم شب روز در حال غصه خوردنم که چی میشه نمیکشم شبا از خواب میپرم زندگیم زهرمارم شده
ادم خوبیه دوسم دارن خودش خانوادش
ولی خانواده من مخالفت میکنن برم محل زندگی اونا خیلی دوره خیلی منم تک دخترم اونا ۱۰ خواهر و برادر