نمیدونم چی بگم از کجا بگم
دو سالو نیمبت یکی بودم خودمو فدا کردم براش خیلی یهویی ترکم کرد و رفت
بکسااااال انتظار کشیدم هرشبمگریه هر روزم دلتنگی انتظار خیلی سخته خیلی
فقط دنبال یه جواب بودم که چرا ترکم کرد
بعد مدتی یکی دیگه آوند تو زندگیم به زووووور از رابطه قبلم بهش گفتم قسسسسم خورد من حتی اگه تو بخوای ولت نمیکنم
من قبول نمیکردم پیشنهادش ولی خیلیییی اصرار کرد و خیلیییی دوسم داشت
ولی اینم یهوووو سرد شد یهو ترکم کرد
و من همچنان انتظار که چرا اخه چراااااا من چی کم گذاشتم
سر اینمخیلی فداکاری کردم
دیگه بریدم
به پیر به پیغمبرررررررر بریدم دیگه خستم از ترکشدن و انتظاررررر
به قرااااااان دیگه نمیتونممممممم
میخوام خودمو خلاص کنم برا همیشه