من کمک حسابدارم تو ی محیط مردونه . اولش با خودم گفتم حله هیز بودن حسابدار رو تحمل میکنم. هول بازیه همکارم رو همینطور ی چیزی یاد میگیرم بعد میرم ی جا دیگه کار میکنم اما ی سری چیزا خیلی آزارم میدن
اینکه حسابداره اصلا هیچی یادم نمیده خیلی هم ادعاش میشه. از کاراش سردر نمیارم ی طوری مینویسه اصلا فقط خودش سردرمیاره امروز اومدم فاکتور چند تا پروژه رو بدم ی شماره فاکتور اصلا برای ی نفر دیگه زده بود بعد آقای فروشنده که بغل دستم مینشست از دستم عصبی شد گفت چطور نمیتونی پیداش کنی . بعد حسابداره اومد گفت نباید روی فاکتور های قبلی اقلام جدید میزدی
چرند و پرند کلییییی گفت زرت پرت کرد برای خودش.
من تو محیط آروم راحت کارام رو انجام میدم اما متاسفانه کارم طوریه مشتری بالا سرمه باید باهاش سرکله بزنم وقتی اینا هم هستن بالا سرم هولم میکنن.
تند تند اقلام رو میزنن که فاکتور کنم نرم افزار حسابداری هم قیمت نداره باید هی قیمت رو از فروشنده بگیرم . ( گاهی تو زدن قیمتا به مشکل میخورم ) حساب کتابشون کلا دفتریه انگار غار نشین هستن از دوستام که میپرسن همه تو سیستم اطلاعات میزنن
بعضی وقتا با خودم میگم نکنه اشکال از خودمه؟
بعد یاد حرف اون شاگرده میوفتم که بهم گفت : میدونی قبل از تو چندتا حسابدار بودن ؟؟؟؟
همشون سر ی هفته میرفتن
البته اونا همشون پسر بودن
امید میگیرم که بعد یادم میاد من ی یک ماه دو هفته شده دارم میرم.
شما بگید بزنم بیرون؟ برم ی جا دیگه ؟ واقعا خیلی پریشونم