از وقتی شاغل شدم خیلی حوصله م کم شده اصلا حوصله مهمونی مخصوصا بیشتر از چهار پنج ساعت ندارم خیلی کلافه میشم و حوصله حرف زدن زیاد ندارم بیشتر سکوت میکنم نمیدونم چم شده فکرمم درگیره
کارتون رو نیمه وقت کنید
شغلتو دوست نداری
منم وقتی شغلمو دوست نداشتم اینجوری شده بودم
منم مهمون چیه اصلا....
بازم یه جمعی که بهت خوش بگذره اره....
وگرنه فقط سلب آرامشه
من از وقتی بچه دار شدم اینطوری شدم،نه دلم میخواد برم مهمونی نه مهمون بیاد
منم کسالت دارم به خاطر اون حوصله حرف زدن با کسی ندارم یه جورایی انگار دارم گوشه گیر میشم
عزیزم شما چیزیت نشده فقط به این نتیجه رسیدی که بیشتر حرفا و دورهمی ها شده شم و هم چشمی و غیبت و حرف تکراری.....
من از اون دسته آدم هام که همیشه دوست دارم همه چیز زندگیم تعادل داشته باشه حتی مهمونی رفتن و مهمونی گرفتن حتی حرف زدن یا هررررچیزی،اما شرایط دور وبرم نمیزاره اون جوری زندگی کنم همیشه ی خدا دورم پر از آدمای مختلف که هیچ تفاهمی باهم نداریم و پاییز و زمستون شده فصل مهمونی های خسته کننده ،از درون واقعا حوصلم سر میره اما همیشه روی لبم یه لبخند گنده دارم،پس شما نه افسرده ای نه مغرور و افاده ای شما فقط آدم متفاوتی هستی درست مثل من،یه جا خوندم چقتی به سنی رسیدی که جواب خیلی از حرفا رو داشتی و اما سکوت رو ترجیح دادی،تبریک میگم شما به پختگی رسیدی
اوه چه خبره، ما بیشتر از دو ساعت مهمونی نمیریم.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
