خیلی اذیتوخستم متولد۷۶م سال ۹۸ اومدم توغربت تکوتنهاخواهرشوهرم اوایل ازدواج یواشکی براشوهرم نزول میکردو عادتش داد ب نزول گرفتن جاری خواهرشوهرم نزول میداد گذشتوفهمیدم قرص خوردم وقتی فهمیدم ک خودمو بکشم تحمل بدبختی نداشتم خانوادمم میگفتن باید شوهرکنی توعقد هرچی دعوابود کردیم بابام میگف نباید جدابشی مامانم میگفت حتما یکی دیگ روداری هزارتاانگ بم میزدن منم میترسیدم جدابشم واسه همین تصمیم گرفتم اول زندگی خودمو بکشم تابرگردم ب خونه ای ک بابام تو۲۱ سالگی بم میگف ترشیده😊دوستام میگفتن موندی دیگ شوهرکن زنا همسایه میگفتن خانوادت لباسی تنت نمیکنن دندونات خرابن شوهرکن بت برسه هعی درحال خونه جمع کردنی مامانت میشینه دمه در پیش همسایه ها قرص خوردم تازه ۳ الی ۴ ماه بود ازدواج کردم ولی زنده موندم زندگی کردم بعدفهمیدم برادرشوهرم شوهرمو انداخته توبازی شرطبندی الانم بعد ۵ سال زندگی بایه بچه محکومم ب زندگی ن کاری بم میده کسی ن امیدی دارم ب زندگی شوهرمم میگ من هروق بگی بت پول میدم درصورتی ک ۱ ماه دارم التماس میکنم ۵۰ بزن توکارتم برانون برم بیرون هوایی بخورم 😞میشه ی راهکاربدین بتونم درامدزایی کنم ی کارک بتونم زندگیموقشنگ کنم نمیخام اینقدزود بمیرم بخدااگ کارکنم حالم خوب میشه انگیزه روحیع میگیزم ب خودم میگم خیانت کنم یکی خرجمو بده ولی دلم
میسوزه ادمش نیستم . ی راه بگین بتونم درامدداشته باشم خوشبحال بلاگرا خونه هاشون قشنگ تمیز هوف حسرت ساده ترین چیزارم دارم دنبال کارم ولی هیچکی بم کارنمیده میشه بگین چیکارکنم واسه کار و پول دراوردن
