دقیقا منم اینطورم زد زیر حرفش
اخه خدارو خوش میاد با این کارشون؟
خانوادش عذاب وجدان نمیگیرن؟
خودش که میدونم عذاب وجدان میگیره ولی اینم میگذره میره زندگیشو راحت میسازه فقط از زندگی من سواستفاده کردن
اون مادرش مثلا بزرگتر بود هیچی نمیدونست؟
مثلا نمازخونه پس چرا با یه دختر اینکارو کرد؟
پسرو دخترشو باهم جشن نامزدی گرفتن دیگه خیالشون راحت شد
دوتا بچش ازدواج نکرده بودن دیگه راحت شدن
به اونا چه که دختر منتظر بوده یا دل داشته یا زندگی داشته یا امید داشته یا حالا هر چی مگه نه؟
همش با من تصویری صحبت میکردن هی جان جان میگفت چی شد؟میگفتم مهربونه میگفتم خوبه
ولی ذره ای به من فکر نکرد حتی ذره ای فقط به فکر خودشو دخترش بود که کنارش باشه البته تک فرزندم نبود ماشالله دور و برشون زیاده حالا من تک فرزند
اره دیگه تا وقتی پسر خود آدم باشه دختر بقیه چی میگه؟ هرجی شد که شد با دلش بازی شد که شد دلش شکست که شکست
چرا باید اصن براشون مهم باشه؟