وقتی یاد اون روز که من از خونه م روندی میفتم دوس دارم دنیا رو به آتیش بکشم با همه آدم هاش
یادته چقد دوست داشتم
یادته میپرستیدمت
یادته فقط تو بودی و من
تقصیر من چی بود که تو رو فقط واسه خودم میخواستم
راستش چشم دیدن کسی رو نداشتم که بهش محبت کنی انقد بهش توجه کنی
من همه محبت تو رو واسه خودم میخواستم
مگه اون چیش از من بهتر بود
من همه کاری میکردم که نگاهت فقط مال من باشه
کاش اون روز دوباره تکرار میشد
کاش لج نمیکردم کاش میگفتم چشم هر چی تو بگی
کاش میتونستم بفهمم چشمه محبت تو همه دنیا رو میتونه سیراب کنه
کاش انقدر بخیل و تنگ نظر نبودم
کاش میشد اون روز ،اون خاطره رو جور دیگه ایی رقم زد
چقدر سنگ انداختم. چقدر در گوش این و اون گفتم پشت بهت کنن چقد گفتم ببینید حال و روز من عاشق رو
هیچ کس درد من نفهمید هیچ کس اندازه خودم نفهمید این سالها چقد سخت گذشت بهم چقد رنج کشیدم از دوریت
من نمیخواستم با هیچ کسی تو رو سهیم شم ولی نشد که نشد.
همه بیشتر تو رو میخواستن و من شدم منفور همه
تو بزرگ بودی تو بخشنده بودی من نفهمیدم تو چرا من نبخشیدی
چرا باز تنگ در آغوشم نگرفتی چرا بهم نگفتی برگرد
من هنوزم که هنوزه بهت امید دارم
هیچ کس اندازه من نمیدونه چقد مهربونی. نمیدونه که محبتت یه اقیانوس بی انتهاس
نمیدونم چرا انقد باتو ..
نه با خودم لج کردم
کاش اون خاطره رو میشد جور دیگه رقم زد
کاش اون روز من به آدم سجده میکردم