2777
2789
عنوان

رهی چرا دایی صداش کرد

| مشاهده متن کامل بحث + 1203 بازدید | 27 پست

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

چرا واضح نیست اعصابم خورد شد امشب🤧نجمه رهی رو میخواد؟

دختر مرد با پسر بهادریا ازدواج کرده بوده وقتی قصه رهی پخش شده ک ممکنه بچه ی اونا باشه مرده فهمیده از همون موقع دورادور پیگیرش بوده

ماجرا از این قراره که پدر و مادر رهی که از دو خانواده با فرهنگهای مختلفند عاشق میشند و با وجود مخالفت پدر مادر رهی،با هم ازدواج می‌کنند.البته پدر رهی که از خونواده ی پولداری بوده خانواده اش رو قبول نداشته و راهش رو ازشون جدا میکنه.خلاصه ازدواج می‌کنند و بعد ازدواج پدر رهی وارد یه حزب سیاسی میشه و بعد کشته میشه.مادر رهی هم که باردار بوده،زایمان میکنه و با رهی برمیگرده تهران‌خانواده ی پدری رهی هم برای اینکه ارثی به مادر رهی نرسه،مادرش رو می‌کشند.اردکانی(امیر آقایی) که هم حزبی و دوست پدر رهی بوده (زنش هم الهام حمیدی بود)رهی رو بزرگ میکنه.بعدا خود اردکانی هم بخاطر کارهای سیاسی زندان میوفته و کشته میشه.الهام حمیدی با رهی و بچه هاش و مادرشوهرش که ثریا قاسمی بود  فرار می‌کنند به سمت روسیه.در راه روسیه قبل از خروج از کشور،ثریا قاسمی به رهی میگه که اردکانی مدر واقعیت نیست و برو خانواده ی واقعیت رو پیدا کن‌.از اینجا به بعدش رو من متوجه نشدم که رهی چطوری مادربزرگ و عموی واقعیش که بهادریها هستند رو پیدا کرد.خلاصه مدتی پیش مادربزرگ واقعیش و عموهاش زندگی کرد تا اینکه مادربزرگش فوت کرد.عمو بزرگه هم که مادر رهی رو کشته بود،تصمیم میگیره برای اینکه رهی ارثی بهش نرسه،رهی رو هم بکشه که نقشش نمیگیره و اون پیرمرد روزنامه نگار که اردکانی ها و مادر رهی رو می‌شناخت ازش،محافظت و مراقبت میکنه.بعد مدتی بالاخره ماجرای مادر رهی و اردکانی رو برای رهی تعریف میکنه.گذشت تا اینکه سر یک مساله و شلوغیه سیاسی اون پیرمرد روزنامه نگار کشته میشه و رهی هم که بین شلوغی و در حال فرار بود تیر میخوره و همونجا پدربزرگ واقعیش که دنبال رهی بود،رهی رو میبینه و با خودش میبره و با هم زندگی می‌کنند.بعد یکسال هم بالاخره پدربزرگ رهی حقیقت رو بهش میگه که قسمت قبل بود و منم خوب ندیدم که چی شد که ماجرا رو تعریف کرد

ماجرا از این قراره که پدر و مادر رهی که از دو خانواده با فرهنگهای مختلفند عاشق میشند و با وجود مخالف ...

ببخشید اشتباه گفتم.پدربزرگ رهی،یکبار برای بنایی رفته بود خونه ی بهادریها

پدرخوانده ی رهی یعنی اردکانی هم معلم مدرسه ای بود که پسر عموهای رهی توش درس میخوندند‌.برای همین رهی هم همون مدرسه میرفت.مادربزرگش(از سمت پدری) هم از همکنجا رهی رو دید و متوجه شد رهی نوه ش هست.

پدربزرگ رهی(از،سمت مادری) وقتی برای بنایی میره خونه ی بهادریها،رهی رو میبینه و متوجه میشه که رهی بچه ی دخترش هست و از همون موقع زیر نظرش میگیره

ببخشید اشتباه گفتم.پدربزرگ رهی،یکبار برای بنایی رفته بود خونه ی بهادریها پدرخوانده ی رهی یعنی اردکا ...

مرسی عزیزم 😍😍😍😍چقدر کامل و خوب توضیح دادی😘😘😘😘😘

حضوری با رفتارت شخصیتت رو می‌سنجند مجازی هم با پست و کامنتت
ماجرا از این قراره که پدر و مادر رهی که از دو خانواده با فرهنگهای مختلفند عاشق میشند و با وجود مخالف ...

البته اردکانی دایی ناتنی پدر رهی بود نه دوستش ثریا قاسمی هم دایه اردکانی بود نه مادرش چون مادرش که با مادر اقدس یکی بوداز پدر سوا بودند نه مادر.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792