اخلاق بده شوهرم کم بود الان جند وقتیه دست بزنم پیدا کرده... از دوشنبه که کتک کاری کرد اومدم خونه مامانم... یه بارم سراغمو نگرفته نه خودش نه خانوادش... دلم برا خودمو خانوادم میسوزه... این شب یلدا ما داغداریم، عزاداریم بخاطر فوت برادرم... این جریانای زندگی من بدتر ناراحتشون کرده و میکنه... تصمیم دارم جدابشم... تاالانم الکی چند سالمو تباهش کردم.... حیف ما زنا که گیر مردای قدرنشناس میفتیم... من زورم بهش نمیره. خدا تقاصمو ازش بگیره... سر یه چیز الکی جری میشه کتک کاری میکنه... فک کنم دو قطبیه شوهرم... بدبختی اینجاس که همیشه میگه حق بامنه... و اشتباه بودن کارشو گردن نمیگیره... سپردمش به حضرت عباس.... الان از دوشنبه زانوم ورم کرده درد میکنه.....