جاده
تا حالا محبت کردی و به جاش بی مهری دیدی ؟
من از همون دسته م که محبت کردم و بی مهری دیدم
خندیدم و اخم دیدم
ذوق کردم براش و بی ذوقی دیدم ازش
چقد منتظرش میموندم تا بیاد و اون پشتش می کرد بهم و می خوابید
گاهی انقد بداخلاق می شد که میترسیدم صدام در بیاد
من دوسش داشتم و حتی نمیدونستم اون از من بدش میاد یا دوسم داره
دیگه خسته شدم از این همه بی تکلیفی
الان تو این جاده تک و تنها ایستادم
هرکی از راه برسه باهاش میرم
تقصیر خودش منم دل دارم
منم دوس دارم یکی بهم محبت کنه
با دست پر محبتش نوازشم کنه
ازم تعریف کنه
بگه قربون اون چشای عسلیت برم
چقد دوس داشتم یه بار از راه برسه و بغلم کنه
حسرت بوسیدنش به دلم موند که موند
یه ماشین داره میاد برم وسط جاده مجبور بشه ترمز کنه
اگه نبینتم چی ؟
اگه ترمز ش نگیره ؟
بمیرم بهتره تا برگردم تو اون خونه
صبر کردن م حدی داره
ماشین با سرعت اومد طرفم من بدون ترس مستقیم بهش نگاه میکردم
نور چراغ های ماشین نمیزاشت چیزی رو ببینم
چشمام و بستم و بدنم بی اختیار جمع کردم
با صدای ترمز محکم ماشین چشمامو باز کردم راننده پیاده شد و باعجله و ترس به طرفم اومد
:نصف شبی وسط این جاده چیکار میکنی نزدیک بود بکشمت دیونه شدی
چشمام خمار کردم و با لوندی نگاش کردم
لبخند گشادی روی صورتش نقش بست
اومد جلوتر
یه قدم به طرفش رفتم
هر دو دستش به طرفم دراز کرد آروم خودم تو بغلش جا کردم
همونجور که تو بغلش فشارم می داد انگشتای دستش از پشت گردنم سر داد و یکی یکی مهره های کمرم رونوازش کرد
زیرلب گفت چه گربه ی ملوسی