همین الان
بابام زنگ زد گفت آماده شو ببرمت قبرستون انقدر بی قراری نکنی
پاشدم رفتم توی حیاط داشتم صورتمو میشستم
بابابزرگمم داشت آتیش درست میکرد برای کباب😂😂
یکی در زد
فکر کردیم بابامه گفت یالا بابابزرگم گفت بفرما داماد صداشم شبیه بابام بود
منم با تاپ شلوارک گمونم یک دقیقه زل زدم تو چشمای مرده و فرار کردم بعدش😂😂
اومده بود گاز رو چک کنه
خاک بر سرم مرده کامل دیدم😑