2777
2789

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

من دخترم پنج سالش بود اتاق خودش می‌خوابید نصف شب ها بیدار میشد آب میخواست و می‌گفت باید کنارم بخوابی تا من بخوابم بعد بری اکثرا هم تو اتاق خودش خواب بد میدید ،بعد همیشه الان قرآن میزارم بالاسرش خواب بد خیلی کم میبینه

یک بار من آب آوردم دراز کشیدم کنارش ،خوابم برد ،بعد حس کردم دوتا انگشت روی شونه ام میزنه مثل بیدار کردن کسی به آرامی ،پشتم به تخت دخترم بود اما حس میکردم یکی پشتم نشسته ،اولش فکر کردم دخترمه برگشتم دستمو نگاه کردم دیدم پشتش به من خوابه و صدای اذان صبح میومد 

دوپا داشتم دوپا دیگه فرار کردم 

هر کس نظری داره و فلسفه ای اگه با فلسفه و نظر شخصی من مخالفی تعارض نکن چون کم پیش میاد نظرمو عوض کنم زندگی خیلی چیزا یادم داد فهمیدم عشق فقط خداست

من دیدم بقران

هروقت دلت گرفت بشین باآب حرف بزن باسنگ حرف بزن روکاغذبنویس بسوزون ولی به کسی اعتمادنکن زخم هاتونوبه کسی نشون ندید این جماعت نمکدان به دست منتظرن،،،،،مرهم‌شدن پیشکش،،،منتظرن هیزم درونت شن😔اینجادنیای پلیدی هاست.جای که درد دلت را علیه ت استفاده میکنن.رفیقم گفتن حرف دلت خیانت به خودته این امضابمونه به یادگار.راز دلتوبه کسی نگوبزار🫀بمونه

یکبارم تو نوجوانی حموم بودم هی چراغ حموم روشن خاموش میشد منم فک میکردم خواهرمه ،میگفتم فلانی نکن اما باز میکرد شیشه در حمومون مات میشه سایه دید ،دیدم سایه ای نیست ،بسم الله الرحمن الرحیم گفتم چراغ دیگه روشن موند بگم یعنی پنج شش بار خاموش روشن میکردن 

زود از حموم دراومدم دیدم خونه مسی نیست خواهرم حیاطه و داره لباسارو پهن میکنه

هر کس نظری داره و فلسفه ای اگه با فلسفه و نظر شخصی من مخالفی تعارض نکن چون کم پیش میاد نظرمو عوض کنم زندگی خیلی چیزا یادم داد فهمیدم عشق فقط خداست

من ندیدم ولی همسر سابقم دیده بود حتی بهم چند بار تعریف کرد ک اجنه اذیتش میکنه خوابه بیدارش میکنه حتی میگفت منو میزنن و ...

من فک کردم دروغ میگه یه بار همونجا بود حالش بد شد بهم گفت فک کنم داره میاد سراغم کل بدنش قفل کرده بود منم تو حالت بدی بودم داشتم سکته میکردم بعد ۱۰ دیقه یه طرف صورتش قرمز شد انگار رد انگشتاش بود بعد باور کردم


کوچیک اون بالایی باش همه جا بزرگت میکنه

من و خواهر کوچکم وقتی مجرد بودیم اکثرا تا نصف شب بیدار بودیم و حرف می‌زدیم ک ی شب تا دم دمای صبح بیدار موندیم وقت اذان بعد من خابم گرفت و رفتم دسشویی و خواهرم بعد من رفت تا وضو بگیره من دیگه دراز کشیدم بخوابم ک اونم داشت نمازشو میخوند هنوز تو نماز بود منم خاب نرفته بودم داشتم ب پنجره اتاقمون نگاه میکردم ک یهو ی چیز سفید مث مه از بالا افتاد و هر دوتامون دیدیمش و چشامون گشاد شد و خواهرم نمازش تموم شد و گفت توهم دیدیش گفتم آره چی بود هر دوتامون ی نگاه ب تو حیاط انداختیم چیزی اونجا نبود ولی هر دو تامون مث سگ ترسیدیم و رفتیم زیر جامون و سرمونم کردیم زیر پتو

من از یک شکست عاشقانه می آیم . بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند .شکست نه برای پنهان کردن است نه برای پنهان شدن .می گویند از صبح بنویس . از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت . باران پنجره ی چشمانم را شسته است . همه دلشان نقش های مثبت می خواهد و آدم های خوشحال . اما من گمان می کنم این خیلی خوب است ک نمی توانم ادای آدم های خوشبخت را در بیاورم .بی ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز .ک حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است . قیمت وفا شاید گران تر از آن بود ک بهانه ی دوست داشتنی زندگیم از عهده ی داشتنش بر آید . سقف اعتماد تعمیری ست . مدام چکه می کند .آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او ک باید پر باشد خالی ست .نمی توانم باورش کنم نه رفتنش و نه ماندنش را .مهم نیست تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه ی تولد حقایق غم انگیزی ک درد را به درد می آورد و آتش را می سوزاند . خلاصه غم سنگینی ست اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد . اما همیشه حق با برنده ها نیست . می شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد . قرار بود حقیقت را بگویم سخت ست . بی علاج ست . دانستنش آدم را کم کم می کشد . گریه ی شبانه می آورد . اما همین است خبر کاملا ناگوار و واقعی ست ....اون یکی رو جز من داشت ....سکوت می کنم تا ب خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی بر باد رفته ام آبرومندانه باشد . گریه می کنم باشکوه . مثل اقیانوس . بلند مثل اورست . او نمی شنود و نمی داند که ماه . خوشبختی مشترک همه ی بی ستاره هاست . یک سوال کوچک می ماند برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ ترین سوال فکر آشفته ی من است .... چی کار کرد این دل سادم .... که از چشم تو افتادم ؟؟؟ ...اینقدر روز و شبامو خونه ی ستاره کردی.... ک ب یادم نمی مونه نامه هامو پاره کردی....

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792