2777
2789
عنوان

بی تو مهتاب شبی

136 بازدید | 9 پست


بی‌تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،

همه‌تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

در نهانخانه ی‌جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت،

من همه، محو تماشای نگاهت.

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه‌ی ماه فرو ریخته در آب

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گُل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید تو به من گفتی:

-"از این عشق حذر کن!

لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،

آب، آیینه‌ی عشق گذران است،

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است؛

باش فردا،‌ که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!"

با تو گفتم:‌ "حذر از عشق!؟-ندانم!

سفر از پیش تو؟‌ هرگز نتوانم،

نتوانم!

روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،

چون کبوتر، لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم..."

باز گفتم که: "تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم، همه‌جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم، نتوانم!"

اشکی ازشاخه فرو ریخت

مرغ شب، ناله‌ی تلخی زد و بگریخت...

‌‌

اشک در چشم تو لرزید،

ماه بر عشق تو خندید!

یادم آید که: دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم.

نگسستم، نرمیدم.

***

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم...

بی‌تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!


کاربر آقا.چرا از سایه های شب بترسم.تو خورشید رو به دست من سپردی.

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

نوجوونی عااااشق این شعر بودم حفظ بودم از بس می‌خوندم یهو پرت شدم به اون سالها

روی دیوار همه خوابگاههای دانشجویی نوشته بود

کاربر آقا.چرا از سایه های شب بترسم.تو خورشید رو به دست من سپردی.

دقیقا ب یاد گذشته ها💔🙏

20 اسفند1400. 8 صبح روز جمعه ای که از شبش از استرس خابم نمیبرد گوشیم زنگ خورد که ای کاش نمی‌خورد ای کاش اون جمعه رو نمیدیدم صدای پشت گوشی که با گریه گفت بیا که بابا حالش خیلی بده. لباس مشکی پوشیدم و رفتم و پارچه سیاه روی در دیدم و پدری که دیگه نبود.اون جمعه من مردم. از اون روز هر جمعه می میرم. خدایا متنفرم از تمام جمعه هات. خدایا از چیزی که می‌ترسیدم سرم اومد از من ک گذشت هیچکسو با عزیزانش امتحان نکن خدایا. خدایا میشه فقط یه روز پدرمو بهم برگردونی 😭خدایا دلم ازت پره ولی بازم شکرت. خدایا دومین نی نیمم گرفتی نمیدونم حکمتت چیه دلم شکسته ولی بازم شکرت 💔بابایی نی نی من ک خیلی دوست داشتی ببینیش اومد 💖 میدونم که از اون بالا واسش دعای خیر میکنی. دوست دارم🖤
کوچه عوضی اومدی ، اینجا سایت بارداری هست . عاشقا توی کوچه قبلی هستن .  

من یه شعر گذاشتم خیلی ها دوست داشتن خوندن نظر هم دادن.شما دوست نداری نخون مجبور که نیستی.

کاربر آقا.چرا از سایه های شب بترسم.تو خورشید رو به دست من سپردی.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز