من شوهرم خونه مادرشوهرم رفته بعد خونه تکونی کردم شوینده اینا لازم داشتم بهش اس دادم گف عصر میخرم هر چقد گقتم کار دارم زیاده کارم نفهم بازی در آورد گف عصر میخرم من از شدت
عصبی بودنم چند بار خودمو زدم یا لگد زدم ب در و دیوار گریه کردم انقدر خودمو زدم با سیلی
بعدش الان ب خودم اومدم خیلی تعجب کردم عادی نبودم اصلا
ب چیز خیلی کوچیک حمایت نشون دادم الان دلم واس خودم میسوزه چرا اینطوری شدم ی لحظه دس خودم نبود
اینم بگم شوهرم اصلا حرف گوش کن نیس ی چیزیو باید هزار بار بهش بگی بعد بخره بیاره