یه خورده خیالیه و تاریخی(قاجار)، مذهبیشم میخوان کنن.
قصه تو اندرونی و حرمسرای ولیعهد قاجار میگذره و ( دوره آخرین پادشاده قاجار هست) و نگران قدرت گرفتن رضاشاه هستند.
بعد یه دختر خیلی محجوب و با کمالاتی که خود ولیعهد هم خواهانش بوده تو اندرونی هست به نام محا که یه گوهر جادویی گرانبها داره و با باقی شاهزاده گان قاجار فرق داره. دنبال شعر و صحافی کتاب و .... هست ، خودش کار می کرده و درآمد داشته. به ولیعهدم جواب رد میده.
(در طی داستان مشخص میشه محا اصلا شاهزاده قاجاری نیست و مادرش که قاجاری بوده و بچش مرده، محا رو که نوزاد بوده براش میارن.)
یه زن ساحره که از گوهر جادویی خبر داره با بازی اندیشه فولادوند (بازیش خیلی عجیب و جالب بود) و همسر یک نظامی مهم در حکومت به نام سرگرد زمان هست، میاد تو داستان و محا رو برای شوهر خودش خواستگاری میکنه. البته میخواد محا رو قربانی کنه و گوهر رو بدست بیاره.
ولیعهدم برای اینکه اوضاع حکومت قاجار خرابه و میخواد به سرگرد زمان تکیه کنه تصمیم می گیره محا رو به سرگرد زمان بده ولی محا زیر بار نمیره.
شمامه که خدمتکار قصر و آدم زن ساحره هست، به ولیعهد قول میده محا رو راضی کنه. ولیعهدم اونو رئیس خدمتکارا قصر میکنه.
اینم میفته به جون محا بیچاره که عاصی بشه و مجبور بشه با سرگرد زمان ازدواج کنه.
چون تو پست قبلی خلاصه داستان رو نوشتم، فکر کردم حیفه همه باید بخونن 😂😂 اینجام کپی پیست شو گذاشتم.