بچها من ی سالو خورده ای نامزد کردم یعنی ب معنای واقعی از دست خواهر شوهر مادر شوهرم خسته شدم موندم چیکار کنم
بیس چهار ساعت شوهرم بهشون پول میده
پول لباس خواهر شوهرم
پول بدهکارهاش
پول دکتر بچش
پول مدرسش
پول بیرونش
پول لباسش
پول توجیهیش
پول همه چی
ب حدی ک بچع پری روز زنگ زده ب شوهر من ک میخوام اسباب بازی بخرم یعنی انگار پدر نداره
به مادر شوهرم جدا میده
پدر شوهرم پول داره ولی ب زن بچش نمیده
ایناهم تا ی بازار میخوان برن از شوهر من پول میگیرن
یا شوهرم خودش بهشون میده
ی مسافرت میخوان برن بهشون میده خدا خسته شدم دیگه
با مهربونی با عصبانیت با هرچی که فکرشو بکنید با شوهرم حرف میزنم جواب نمیده ک نمیده
به منم میده نمیگم نمیده
و منم نمیگم ب خانوادت کمک نکن
ولی اخع اونا تا این اندازه به ما چه اخه
دیگه بریدم موندم چ کنم