مینویسم برای تو . از آن چشمان سرخت...
مینویسم از دیار غم آلود ...
از دیار نفس های حبس شده ...
از جهان سینه های سوخته شده...
از دنیایی دیگر در بر مردمانی دور تر...
از جنس راز برملا نشده ی تنت..
از بدن وامانده ی تو روی دستان لرزانم ..
کلام را کوتاه کنم..
ملالی نیست جز دلتنگی های خاطراتی که ماش پدید نمی آمد...
_ماهورا_