تورو خدا همشو بخونید😔😔😭😭به نظرتون با اینجور مردی باید چطور رفتار کرد من ۲۳ سالمه یه بچه نه ماهه دارم قبل از اینکه باردار بشم شوهرم گفت من برای بچه هرکاری میکنم تو همه ی کارا کمکت میکنم دوران بارداریمو با اینکه دکتر بهم استراحت مطلق داده بود کوچکترین کمکی بهم نکرد بعد از زایمان افسردگی شدید گرفتم تنهایی سخت ترین روزای عمرمو گذروندم توی نگهداری بچه هیچ کمکی نکرد توی این نه ماهم خدا شاهده به جز اینکه یه پوشک بگیره دیگه هیچ وظیفه ی پدری ازش ندیدم امشب دارم بچمو میخوابونم داد میزنه میگه درست بخوابونمش انگار من پرستار بچه ام بهش میگم تو که کمک نمیکنی پس کاریت نباشه چطور میخوابونمش میگه خفه شو مثل سگ میبرم میندازمت جلو در خونه بابات میگم اینجا خونه ی منم هست نمیتونی هیچ کاری بکنی میگه نه تو توی این خونه هیچ حقی نداری الان من واقعا باید چیکار کنم چجوری با این حرفش برخورد کنم لطفا راهنماییم کنید😭😭😭😭😭😭
الان شما اینو میگی یکی از دوستام زنگ زد گفت خواهرش با همسرش دعوت کرده ،مرده بچه شیرخواره رو از تو خواب بلند کرده پرت کرده طرف زنش که هر جایی میخوای بری اونم ببر
💚🍀...گاهى وقتها معجزه همون آدمهاى خوش قلبى هستن كه اتفاقى سر راهتون قرار ميگيرن💚 ️
یعنی واقعا هیشکی کامنت منو نمیبینه ؟؟ایتای شمام قطعه؟
دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت ،مثل خونی که در رگ های بدن جریان داشت شیعه گی نیز پس از این جریان شکل گرفت 😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی
دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت ،مثل خونی که در رگ های بدن جریان داشت شیعه گی نیز پس از این جریان شکل گرفت 😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی