سلام دوساله ازدواج کردم زندگیم خوبه اما شوهرم خیلی بد دل و شکاکه نمیزاره زیاد جایی برم ، گوشیمو چک میکنه به لباسام گیر میده خسته شدم دلم میخواد طلاق بگیرم که راحت باشم اما نمیشه شوهرم خیلی مورد اعتماد خوانواده امه درامد عالی داره ، اعتبار داره برا همین خونواده ام قبول نمیکنن طلاق بگیرم اعتقادی به دعا نویس ندارم اما اگه واقعی باشم حاضرم برم لطفا اگه راهکاری دارید بگین
از منی که ۲۰ ساله با همچین شوهری زندگی میکنه بشنو که جونتو بردارو فرار کن به فکر حرف دیگرانم نباش مهم خودتیو خودت
دعا نویسو اینا همش کشکه ...خودت شاغل نیستی؟
طلاق بگیری کل اون اعتبار و ثروت شوهرت قسطی میشه واست که تا آخر عمر قطره ای ازش بگیری نهایتشم توافق می کنید رو یک قرون دوزار.
بعدشم آزادی بری برسی به آرزو هات.
چون اول زندگی عادی صبر کن یه بچه بیار خوب میشه بخ مرور زمان البته اگر مشکلش ذاتی نباشه
سخته واقعا با آدم شکاک زندگی کنی انگار همیشه زیر ذره بینی
شاید درست بشه منم همین مشکلو داشتم۶۰درصدزندگیم واخلاقش تغییر کرده سخت بود اما باصبر و...درست شد من نمیدونم شوهرشماهم شایدتغییرکنه شایدم هیچوقت تغییرنکنه ویدتتر بشه.ازاول همینطوربود؟
شوهر منم بددل بود.
منم مانتو بلندو روسری بزرگ و جوراب ضخیم. و بدون آرایش و ساده از خونه میرم بیرون.
انگار از جنگ برگشتم.
مادرشوهرم میگه جلوی همسایه هام و دوستام آبروم میره. میگن چرا عروست اینطوریه.
گفتم به پسرت بگو.
لال شد.
عزیزم چقد سنت کمه اخه چرا انقد زود شوهر کردی ...هنوز خیلی وقت داری ایندتو بسازی ببین اسی برو دانشگاه با همه دردسراش و درست ک تموم شد ی شغلی پیدا کن برا خودت و ازش جدا شو الان تو سایه کاراتو بکن باش بساز ک جلوتو نگیره فقط تورو خدا بچع دار نشووو
خیلیا عوض شدن خیلیام نه ممکنه شوهرت از اونایی باشه که بعد یه مدت اوکی میشه ممکنم هست نشه
تقصیر مامانمه من روز اول شاید قبول کردم اونم فقط از روی کنجکاوی و هیجان بود اصلا از بچه ۱۵ ساله میپرسن میخوای ازدواج کنی یا نه ؟؟ بعد ۲ ۳ روز گفتم پشیمونم نمیخوام مامانم جوری زد تو سر خودش و و الان بدبخت میشیم ابرومون جلو مردم میره بابات سکته میکنه من بدبختم از ترس دیگه چیزی نگفتم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
