عروس بی ادب

آخه واقعا آدم حساسیه،قبلا تو مهمونیا دو نفر که باهم حرف میزدن و اصلا چیز دیگه ای میگفتن،این می کفت اینا منظورشون از فلان حرف این بود و با من بودن ،بعد فرداش زنگ میزد خونه ما و گله گی می کردبه مامانم،بعد مامان بیچارم مجبور بود سه ساعت وایسه قانعش کنه که اونا با تو نبودن

محدودیتی که هست و واقعا نمیشه دیگه بهش زنگ زد اینه که دفعه قبلی مامانمو کاملا با خاک یکسان کرده و همچی گفته

آخه مامان من دیگه چه جوری باید دوباره با همچین آدمی که احترام بزرگتر نگه نمیداره زنگ بزنه

ما که کلا هیچی نگفتیم بهش

یه چیز دیگه ای هم که گفته بود،این بود که وقتی من میام خونه شما مامانت با خواهرات چشم و ابرو میان😂

به خدا اگر یک بار این کارو کرده باشیم،اصلا یعنی انقدر بی عقلیم که اگر بخوایم راجع بهش حرف بزنیم،جلوی روی خودش اشاره بازی دربیاریم!!

خیلی سادس،چیکارش میشه کرد

ادب و محبتمون که زیر سوال رفته،ما یه خانواده ای هستیم که هممون ساکت و آرومیم و حتی اگر کسی فحش هم بهمون بده ساده از کنارش می گذریم

زورم از این جا می بره که مامانم یه بار به کسی بی احترامی نکرده،هیچ وقت جواب نیش و کنایه دیگرانو نداده

بعد این حرفایی که داره میگه اصلا در شخصیت و رفتار مامان من نمی گنجه

واقعا دیگه نمیدونم چی بگم،احتمالا خودش هم میدونه چقدر حرفاش مسخرس 

ما هیچی نمیگیم که زندگی اون خراب نشه

من کلا دوتا برادر بیشتر ندارم ،این برادرم که داره ازدواج می کنه خیلی کمک برادر دیگم داده ،از همه لحاظی 

یعنی واقعا نباید انتظار داشته باشه که برادرش تو مراسمش شرکت کنه،آخه مگه چند تا برادر دیگه داره

حالا زنش هیچی ولی خودش حداقل بیاد