بچه ها من 29 سالمه تا الان خواستگار داشتم نخواستم ازدواج کنم همش کنسل کردم حتی دیدار ساده رو یه بیرون رفتن حالشو نداشتم برم خیلی وقته تنهام یکی از فامیلای خیلی دورمون هست میگه بیا ببینمت چون خودم اعتقاد دارم دو نفر از قبل باید از هم شناخت داشته باشن عشق و علاقه برام مهمه تا اینکه همینجوری پاشه بیاد خونمون با خانواده خوشم نمیاد الان اصلا دوس ندارم برم بیرون حالشو ندارم حتی بلند شم آرایش کنم آماده شم همیییشه اینجور بودم همیییشه و اینکه چندباری تو فامیل همو دیدیم حس میکنم دوسش ندارم یا اینکه باهاش در ارتباط نیستم این فکرو تلقین رو میکنم چیکار کنم برم چند دقیقه ببینمش؟