چجوری به خواهرم بگم بره

الان چندروزه اینجاست یه تشکر ساده بکنه از شوهرم بگه مثلا ببخشید زحمتتون دادم زبون آدم که کم نمیاد یا بگه ببخشید بخاطر من مجبورید روی زمین بخوابید حتی صب بلند میشه یه سلام نمیکنه خب معلومه شوهر منم ناراحت میشه خداییش اگه خواهر شوهرم میومد خونه من اینجوری میکرد من تحمل نمیکردم بیشتر بمونه اینجا واسه من مشکل درست میشه دیگه

میدونم عزیزم خواهر باید برا همدیگه معرفت داشته باشه ولی منم بيشتر از اين زندگی خودم مشکل درست میشه برام من در حدی که میتونستم کردم،ولی همین خواهرم من عمل کردم هیچ کس نداشتم کاری برام بکنه نیومد پیشم گفت من پریودم نمیتونم که چقد اون روز دعوام شد سر همین قضیه با شوهرم

بدیش میدونید چیه اگه بگی مثلا الان بهتر شدی برو خونه منم میام بهت سر میزنم کلا میشه آدم بد دیگه کلا هیچ کدوم اون خوبی هایی هم که کردی قبول نیست با حالت قهر و طلبکار و بدون خداحافظی میذاره میره

عمل صفرا، اصلا اینجوری نیست دیگه که حالش بد باشه فقط برا نشستن و بلند شدن یه کم درد میگیره دیروز حموم هم رفته پانسمانش برداشته امروز هم باید بره دکتر، مثلا توقع داره من دوهفته نگهش دارم

آره عزیزم من بعد از یکماه برگشتم خونه خودم دوروز بعدش خواهرم اینجوری شد، باورتون میشه تو اون یکماه خواهرم حتی یه احوال از من نپرسید حتی ندیدمش، تازه که چقد زخم زبون بهم زد،همه گفتن اگه دوباره خواهرت بیاری خونه و براش کاری بکنی خری ولی بازم دلم رحم اومد