میخاستم برم
رفتم بهش گفتم بنظرت بیام یانه یکهو گفت اگه روت میشه بیا
فهمیدم منو مقصر میدونه و مثل خونوادش فک میکنه
نرفتم
بااینکه بهش گفته بودم چیا گفته و نوشته برام
آخر امروز برداشت گفت وقتی میری هرچیزی میگی .....
بهش گفتم خوب بود برات گفته بودم ماجرارو
گفته بودم خواهرت نوشت گمشو
نوشت وامونده گوشی رو از سایلنت دربیار
بازم من مقصرشدم رفتی باخونوادت
حق به اونا دادی
من فک میکردم کسی رو دارم
دلم خیلی شکست