چند وقت پیش رفتیم پایین خواهر شوهرم جلو هم عروسم گفت این فاطمه سادات بچه رو خوب نگه میداره بدین به این تا بزرگش کنه .من تازه میخوام برم سر کار جلوی هم عروسم گفت من از نایی که فضولن و میخوان برن سر کار خیلی بدم میاد
تازه ما تو روستا زندگی میکنیم اینجا آرایشگر نیست شوهر خیلی زورش میاد منو ببره یه روستا دیگه که یه ۲۰ دقیقه اونور تره من ابروهام زود پر میشه نگاه های تحقیر آمیز و نگاه سفیه اندر عاقل دیگران هم نمیتونم تحمل کنم