خودم یه روز میخواستم کوکو سیب زمینی بزارم نمک نداشتیم رفتم از نمک پاشا برداشتم کلیم خوشحال بودم ک غذام درست شد ظهر غذا رو آوردم یه لقمه گذاشتم دیدم واییییی از شوری تلخ شده بیچاره همسری هیچی نگفت روش نمیشد گفتم انگاری یکم شوره گفت نه خوبه خودم نخوردم بیچاره ب ضرب ماست و آب خورد..خوبه نمک نداشتیما..خخخ
منم ی بار کیک درست میکردم دبه نمک کنارم بوددد چقدر هم ریختم گفتم شیرین باشه کیکش تا اومدن شوهری همه رو نقله کردم محل رو از صحنه جرم پاکسازی کردم
ریما
یادم نمیاد دقیق ولی یبار چندسال پیش میخواستم املت درست کنم دیدم یجوری شده همشو ریختم اشغالی اخه تا حالا درست نکرده بودم ولی بعدا فهمیدم که درست پخته بودم
گیلاس رکب خوردی خواهر 
انقدر هول کرده بودم میترسیدم کسی بفهمه مسخرم کنه
من اولین باری که قرمه سبزی پختم اینقد ابش ریاد بود که میشد توش شنا کرد نمیدونم چرا اونقد اب ریخته بودم توش
من بعد از 4،5سال زندکی هنوز پلوهای قاطی زو یه خط در میون شفته درست میکنم!!!!غذاهام هم اوصولا بی نمکه!!! دستم به نمک نمیره...
من پیتزاهام بد نمیشه
شوهرمم مدام تعریفمو میکرد
یه بار پدرشوهرم گفت ما شام میام اونجا و پیتزا درست کن
نمیدونم چ مرگم شد. جو گیر شدم.
یه مقدار قارچ رو نگه داشتم.خام ریختم رو پیتزا. چشمتوون روز بد نبینه. شل شدن و اب انداختنش ی طرف. بوی بدش ی طرف
ابروم رفت.
شوهرمم مدام تعریفمو میکرد
یه بار پدرشوهرم گفت ما شام میام اونجا و پیتزا درست کن
نمیدونم چ مرگم شد. جو گیر شدم.
یه مقدار قارچ رو نگه داشتم.خام ریختم رو پیتزا. چشمتوون روز بد نبینه. شل شدن و اب انداختنش ی طرف. بوی بدش ی طرف
ابروم رفت.
اوایل عروسیمون پدرشوهر مادرشوهرمو دعوت کردم گفتم میخوام سبزی پلو با ماهی بزارم سر اخر که اوردم دیدم یه جوریه بعد نگاه کردم دیدم سبزی یادم رفته بزنم به پلو رو اپن بود
یبارم توی غذا اومدم زردچوبه بریزم یدفعه درش باز شد کلا خالی شد به زور درستش کردم ولی داداشم همش میگم بدمزه شده
مهشید میخواستی شنا کنن.
من یبار خورش لوبیا سبز درست کردم همسرم ک اومد گفت به به چه بویی کلی ذوق کردم شرع کردم ب تعریف ک ببین چی پختمو...هم زمان سفره رو میچیدم همسرمم منتظر سر سفره نشسته بود همه چیزو گذاشتمو هی از خودمو دستپختم تعریف میکردم همسری هم تایید میکرد شادو شنگول خورشو ریختم تو ظرف از آشپزخونه ک زدم بیرون با خورش پخش زمین شدم ب شعاع سه متر تمام خونه و فرش و خورش بود بعد چند دقیقه ک هر دوتامون از هنگی درومدیم شوهرم خیلی نامحسوس لباساشو پوشید رفت سرکار و من تاشب میسابیدم
من تاحالا هیچی درست نکردم اومدم نیگا کنم 
وییی نگار و نیکان جلو قوم شوهر 
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
