2752
2734
عنوان

بچه ها بیاین از تجربه غذا و خرابکاریاتون بگید..خخخ

| مشاهده متن کامل بحث + 29 بازدید | 59 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

تازه عروس بودم و 10 12 تا مهمون رو میخواستم آش رشته بدم... قابلمه بزرگی رو آوردم و از ترس اینکه آبش کم نشه آب زیادی بسته بودم به آش. در آخر باید رشته ها رو از توی آش صید میکردی... منم یواشی دو از چشم مهمونا قابلمه رو بردم حیاط خلوت و با صافی اندازه یه قابلمه 6 لیتری از آبش برداشتم هییییچ کس نفهمید و همه به به میکردن... هنوزم من موندم چطوری از ترس آبرو خودم تنهایی اون قابلمه آشو زدم زیر بغل
من اون موقع ها که راهنمایی بودم یه بار مامان بابام رفتن بیرون. منم بچه اول. جو گرفتتم. خواستم شام حاضر کنم که اومدن گشنه نمونیم اون قدیما ماکازونی ها مثل الان نبود. خیلی قلق داشت که شل نشه منم ناشی. گذاشتم جوش خورد. از بس لعاب زد.گرفتمش زیر شیر اب. اینقدر شستمش ازش چیزی نمونده بود موقع شام بابام مامانمو دعواش کرد که دیگه دست ما غذا نده گناهی مامانم بی تقصر بود. من سرخود درست کرده بودم
خدایا چگونه تو را بخوانم و حال آنکه من منم ،و چگونه امیدم را از تو قطع کنم‏ و حال آنکه تو تویى،خدایا!آنگاه که از تو نخواهم که به من عطا کنى پس کیست که از او درخواست عطا کنم؟ خدایا!آنگاه که تو را نخوانم تا مرا اجابت کنى،پس کیست که او را بخوانم تا اجابتم کند؟،خدایا!آنگاه که به‏ سوى تو زارى نکنم تا به من مهرآورى،پس کیست که به جانب او زارى کنم تا به من مهر آورد،خدایا!چنان‏که دریا را براى موسى(درود خدا بر او)شکافتى و نجاتش دادى،از تو درخواست مى‏کنم بر محمّد و خاندانش درود فرستى و از آنچه در آن‏ گرفتارم مرا رهایى بخشى،و بر من گشایش دهى گشایشى فورى نه دیر،به فضل و مهربانى‏ات،اى مهربان‏ترین مهربانان.
من ماکارونیم حرف نداره خالم مهمون ما بود گفت ماکارونی هوس کردم اونم دست پخت ررررز ،وای منو بگو حس کردم وقتشه یه کتابی چاپ کنم کلاسی برگذار کنم و ذکات علم نشر اونه،خب یه قابلمه اب سرد گذاشتم رو اجاق و همون موقعه دو بسته ماکارونی خالی کردم توش !!!!! شروع کردم مایه ماکارونی رو پختن با چه دقت و وسواسی اووووف . بعد خالم اومد به به و چه چه که چه بویای راه انداختی ! درب قابلمه رو بازکرد خمیر پلو بود هنگ کردم همون موقعه ابکش کردیم و با اب سرد و ... نشستیم رشته هارو باز کردم نصف بیشترشم خمیر شد خالمم همش میگفت تعریف به تو نیومده اه اه
♥️ اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ♥️ 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2762
2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز