امروز ۱۱ روزه که اومدم خونه پدرم
تقریبا یه هفته هم هست که از بلاک پیامام و زنگام دراوردمش ولی بی معرفت نه یه زنگ نه یه پیام هیچی!
من خونه پدرمم.هیچ نشونهای هم ازش اینجا نیست و با وجود اینکه با تموم سلولای بدنم ازش ناراحتم بازم بهش فکر میکنم
ولی اون داره تو خونهای زندگی میکنه که پرررررر از نشونه های منه.مسواکم،حوله هام،دمپاییهام و … با تموم اینا حتی یه بارم یاد من نکرد.چقدر بی وفاست این مرد چقدر بی احساس و بیشعوره این مرد…
این بی تفاوتیش و این پر توقعیش که انتظار داره بعد از اینکه به مت گفت گمشو از زندگیم بیرون و حالا انتظار داره که من دوباره برگردم بهش،باعث میشه ازش بیشتر از همیشه متنفر بشم