من تا یه مدت قصد بارداری نداشتم، میخواستم کار کنم مغازه بزنم گواهینامه بگیرم برای استخدامی درس میخوندم و کلی هدف داشتم، قرار بود یه مدت بگذره وضع مالیمون بهتر بشه و ماشینم بگیریم بعد به بچه فکر کنیم ولی من یهو باردار شدم.
بعدش اذیتا و سختیای دوران بارداری شروع شد و الانم ۵ ماهمه. باهاش کنار اومدم ولی من شهر دور از خانوادمم و هیچ دوست و آشنایی هم ندارم، همش تو خونه تنهام و این اذیتم میکنه. شوهرمم نمیذاره گاهی بیام خونه بابام چند روز بمونم. میترسم افسردگی بگیرم
دیشب خیلی درد داشتم از زایمانم خیلی میترسم، با خودم گفتم اصلا من چرا بخاطر یه موجود دیگه باید اینقدر عذاب و سختی بکشم؟ اونم بچه ای که اصلا نمیخواستمش و تمام برنامه هامو بهم زده
یهو زیر دلم درد گرفت فککنم بچم فهمید🥺 من واقعا چیکار کنم این فکرا تو ذهنم نیاد؟ میترسم بچه که اومد بازم نسبت بهش خنثی باشم یا افسردگی بگیرم