2733
2739
عنوان

دلم گرفته میشه بیاین

221 بازدید | 26 پست

سلام خانوما میشه بیایین من شهر زندگی میکنم خونوادم شهرستان بعد سه روزی مامانم با آبجیام اومدن اینجا از موقعی که اومدن خونمونو انقد بچه های آبجیم بهم ریخت حالا درست بچن ولی آبجیم هیچی نمیگه بهشون حتی دریخچالو باز میکنن آبجیمم از وقتی اومده درحد ظرف شستن کمکم کرد همش میره به جا دور از بقیه تو گوشی حالا اینا به کنار دیشب با مامانم بحثم شد سریه چیز الکی اینکه ما توحال خوابيديم شوهرم این سه شب رفت تو اتاق بعد من رفتم برا شوهرم قرص پیدا کنم سرش درد میکرد دختر نه ماهم گریه کرد دنبالم نه مامانم نه آبجیام برش نداشتن حتی خواستم برم دستشويي بردم دادم به شوهرم بعد دخترم خیلی دیشب گریه میکرد مامانمم همشششس میگفت آب‌جوش بده خب بهش منم میگفتم نه گشنشه تا یه با دیگه که گفت گفتم آب‌جوش چرا خب گشنشه گفت منظورم همون آب‌جوش نبات بود منم اعصابم بهم ریخته بود گفتم خب باید بگین دیگه آب‌جوش نبات من ازکجا بفهمم یهو ناراحت شد از حرفام و...... خیلی چیزا گفت بچه گریه میکنه باید تحمل داشته باشی با اینکه بحث اصلا اون نبود رفتم تا صبح تو اتاق گریه کردم ببخشید طولانیه دلم میخواد خودمو اینجوری خالی کنم آخه الان با قهرو ناراحتی رفتم ازخونمون

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2742
آخه چه رفتاری داشتم مگه.    

مادر و خواهرن، احساس میکنم از اومدنشون خوشحال نشدی کلا چیزایی ک گفتی بیشتر بهانه تراشی بود ،الان اگه وجدانت راحته رفتارت باهاشون درست بوده اگه ناراحته ن ،منم جای مادرت بودم ناراحت میشدم 

اخییی مامانت میخواسته راهنماییت کنه حق میدم بهت ابجیت کمک نمیکرده ولی با خودت میگفتی حالا یه بار اوم ...

منم نمیخواستم بخدا باناراحتی برن من خیلی غصه ميخورم الان ولی اینا انگار خیلی به دل گرفتن صبح پاشدم صبحونه آماده کنم اینم بگم قراربود کلا امروز برن بعد میگن نمیخوریم خیلی سرد انقد جلوشون اشک ریختم الان شیرم ندارم به بچم بدم حتی نگفتم گریه نکن انقد  

2738
منم نمیخواستم بخدا باناراحتی برن من خیلی غصه ميخورم الان ولی اینا انگار خیلی به دل گرفتن صبح پاشدم ص ...

خب دیگه حالا شده دیگه رفتند ولشون کن حالا کلی پشتت غیبت میکنند با هم اروم میشن 

پاشو دختر برس به بچت  یکی دو روز دیگم به مامانت زنگ بزن عذر خواهی کن مادره گناه داره خوهرتم ولش کن خودش خوب میشه 

گریه برا چی میکنی همین جوری تو شیردهی بار سنگین روی دوش ادمه سخته دیگه مهمون داری و ریخت و پاش و رفتار شوهر و .... ول کن بابا یه کم راحت بگیر به خودت 

هرچیم بشه و هرچیم بگن شما نباید واکنش نشون بدی چون میزبانی

خب منکه چیز بدی نگفتم اینا خیلی زود بهشون برخورد من خیلی صبوری کردم این سه روز حتی غذا درست میکردم یه‌بار آبجیم نمیومد بگه باهات کمک کنم یا کاری داری کمکت کنم یا یه بار سر سفره تشکر نکردن ازمون این سه روزم شوهرم همش اینارو می‌برد جایی بهشون خوشبگذره

عزیزم یه نصیحت از من خواهرانه بشنو

وقتی میزبانی تو بدترین شرایط هم احترام نگهدار حتی اگر بی احترامی بهت کردن سکوت کن چون مهمون خونتن 


بعد حس میکنم کاراشون رو توی ذهنت زیاد بزرگ میکردی و توی رفتارت هم نشون میدادی


عزیزم یه نصیحت ار از من خواهرانه بشونه  وقتی میزبانی تو بدترین شرایط هم احترام نگهدار حتی اگر ...

راستش کلافه شده بودم یهو انگار از کوره در رفتم ولی اینم بگم خیلی باهاشون خوب بودم گفتم این سه روز بهشون خوشبگذره ولی اصلا یه جورین همش میگفتن بریم بریم یا آخر مامانم میگه خب بیایین کار ما زندگی کنین که بهتون کمک کنیم با لحن بد تا چیزی میشه میگن شما رفتين غریب خب بیایین کنار ما

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687