2737
2739
عنوان

دلم گرفته میشه بیاین

| مشاهده متن کامل بحث + 221 بازدید | 26 پست
انقد دلم ازشون گرفته الان رفتن فقط همشون روبوسی کردن گفتن خداحافظ 

تو هم منظورشو نمیدونستی از گریه بچه هم خسته بودی یهو عصبی شدی بهت حق میدم 

اونم باید منظورشو می‌گفت خب تو اگه خودت میدونستی که خودت بهش میدادی دیگه


حتما گفته گریه میکنه شکم درد داره بهش ابجوش نبات بدی ولی درست نگفته منظورو

اگه دیدی شکستی... نمی‌گیره دستتو دستی... تو حس خوب پروازو بگیر...💫
عزیزم یه نصیحت از من خواهرانه بشنو وقتی میزبانی تو بدترین شرایط هم احترام نگهدار حتی اگر بی احترامی ...

همه چی تموم شد با ناراحتی از خونمون رفتن منم حتی دیگه دلم نمیخواد یه مامانم زنگ بزنم مامانم اصلا بهم محبت نمیکنه انگار مثل دوتا غریبه ایم حتی بچه هام مریض شدن زنگ نزد یا هرچند روز یه بار اصلا براشون اهمیت ندارم که منم دخترشونم آخر به شوهرم ميگه شما خودتو به خاطر ما ناراحت نکن حتی یه‌بار به منم نگفته ناراحت نکن خودتو مامان یا دیشب رفتم تو اتاق که گریه کردم شوهرمم بود بعد مامانم اومده میگه حق نداری بیای اینجا گریه کنی برو تو حیاط گریه کن


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

راستش کلافه شده بودم یهو انگار از کوره در رفتم ولی اینم بگم خیلی باهاشون خوب بودم گفتم این سه روز به ...

خداروشکر که قبلش رفتارت خوب بوده 

ببین مامانا همه در کنار محبتای فراوونشون  یه گیری دارن که رو مخ بچه هاشونن به اصطلاح

سعی کن خوبیاشو ببینی و از این رفتارش گذر کنی و نادیده بگیریش اینجوری شخصیتت هم پخته میشه

2731
خداروشکر که قبلش رفتارت خوب بوده  ببین مامانا همه در کنار محبتای فراوونشون  یه گیری دارن ...

یچ جوره دلم آروم نمیشه الان چون تنها شدم یهویی انقد گريه کردم چشام دیگه باز نمیشه انقد بی احساسن حتی نگفتن گریه نکن ازاین ناراحتم هیچی براشون ارزش ندارم با اینکه جونمو کندم این سه روز ساعت هشت صبحانه آماده ناهار شام همش ا من با دوتا بچه کوچک الان نمیدونم چجوري خودمو خالي کنم دلم میخواد به خواهرم یه پیام بدم یه چیزی بگم بفهمه خیلی ناراحتم کردن ولی نمیدونم چ کنم 

یچ جوره دلم آروم نمیشه الان چون تنها شدم یهویی انقد گريه کردم چشام دیگه باز نمیشه انقد بی احساسن حتی ...

عزیزم چرا اینقدر اصرار داری برات دلشون بسوزه 

استباه منو تکرار نکن منم قبلا مثل تو بودم الان دیگه احساساتم رو کنترل میکنم نه بی احترامی میکنم نه انتظار دارم ازم دلجویی کنن 


همین رفتار بدشون هم توی خونم چیزی نمیگفتم ولی به وقتش و جای دیگه  با خونسردی میگفتم بهشون 

عزیزم چرا اینقدر اصرار داری برات دلشون بسوزه  استباه منو تکرار نکن منم قبلا مثل تو بودم الان د ...

نمیدونم چون شاید تنهام اینجا خیلی فکرو خیال میکنم اینکه ازشون توقع دارم باهام خوب باشن نه مثل یه غریبه مامانم دید گریه میکنم جوش ميزنم ولی یه بار نگفتن غصه نخور اشکالی نداره تموم شد اصن یا اینکه حداقل با ناراحتی نمی‌رفتن که من غصه نخورم

نمیدونم چون شاید تنهام اینجا خیلی فکرو خیال میکنم اینکه ازشون توقع دارم باهام خوب باشن نه مثل یه غری ...

خودتو مشغول کن عزیزم من یه وقتایی چون جایی رو نداشتم میزفتم مسجد یا بازار برای اینکه سرگرم بشم ذهنم مشغول بشه 


همین فکرو خیال ادمو بدبین میکنه 

درسته الان از رفتارش دلخوری ولی همون مامانت به وقتش جونشو برات میده اینقدر به رفتار بد امروزش فکر نکن 

به جاش به این فکر کن رفتار بد خودتو اصلاح کنی 

رفتار خودتو تصور من ببین خودت نظرت راجب برخوردت چیه 


اگر اشکالی داری برطرفش کن 



2740
خودتو مشغول کن عزیزم من یه وقتایی چون جایی رو نداشتم میزفتم مسجد یا بازار برای اینکه سرگرم بشم ذهنم ...

ممنون عزیزم چشم ولی دلم نمیخواد دیگه اگه زنگ زد جواب بدم اینو چ کنم آخه خیلی ناراحتم کردن

ممنون عزیزم چشم ولی دلم نمیخواد دیگه اگه زنگ زد جواب بدم اینو چ کنم آخه خیلی ناراحتم کردن

میگم دیگه احساساتت رو کنترل کن عاقلانه تصمیم بگیر دیگه خودت میدونی چه کنی



اما من بودم جواب میدادم ولی پخته صحبت میکردم که مقصر شناخته نشم بخاطر هیجانی رفتار کردنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687