یکسال از اولین قرارمون گذشت انگار همین دیروز بود که برای اولین بار دیدمش لباس آبی کمرنگ داشت موهاشو به بالا داده بود و یه عطر خوشبو که عاشق عطرش بودم 🙃به همراه یه گل آبی تو دستش که نتونستم ببرم خونمون و دادم به خودش که بندازه سطل اشغال🥴
همون روز اول به دلم نشست انگار داشتم با کسی که سال ها میشناختمش حرف میزدم منی که حتی با خجالت با پسرهای فامیل احوال پرسی میکردم با اون از همون روز اول خیلی راحت بودم و تمام حرفای دلم رو بهش میگفتم
اولین پسری بود که باهاش صمیمی بودم و میتونستم پیشش خودم باشم
من درون گرام نمیتونم با کسی صمیمی بشم دوستی ندارم
اون تنها دوستم بود و بهترین دوستم
ولی یه هفته پیش کات کردیم 🙂💔