2777
2789
عنوان

همکار بی ادب

178 بازدید | 11 پست

قرار بود بابت کارمون بریم شهرستان

اون دفعه اصلا به من نگفت بیا باهم بریم ولی چون دیده بود من با شوهرم رفتم گفت بیا باهم بریم

منم چون با بچم میرم و شوهرم خوشش نمیاد مسیر طولانی غریبه باشه گفتم امکانش نیست چون ناهارم گفتیم شاید بخوایم بمونیم اون بخواد برگرده

بعد دیدمش اونجا با لبخند سلام دادم پشت چشم نازک کرد خودشو کج گرفت وجواب سلامم نداد و  رفت

درک ندارن واقعا؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تو کار خودتو بکن محلش نزار

به لحظه ای فکر می کنم🍁🍁🍁که بعد از هر بار اشک ریختن🍁🍁🍁صورتم را با دستان خودم پاک می کنم🍁🍁🍁خودم را مرتب می کنم 🍁🍁🍁و به زندگی ادامه می دهم🍁🍁🍁به گذرا بودن همان لحظه فکر می کنم 🍁🍁🍁و گذرا بودن مابقی اتفاقات زندگی 🍁🍁🍁و گذشتن عمری که از شما چه پنهان 🍁🍁🍁به فردایش هیچ اعتباری نیست🍁🍁🍁 و در همان لحظه نفسی می کشم🍁🍁🍁هر اتفاقی که نیاز به بخشش من دارد می بخشم 🍁🍁🍁و می گذارم در گذشته ام برای همیشه بماند🍁🍁🍁و ادامه لحظه های باقی را 🍁🍁🍁 نوش جان می کنم
آخه خودشم با پدرش اومده بود اگه راست میگه می گفت تو با ما بیا هرچند من قبول نمی کردم

با همکار صمیمی نشید 

همین که با هم نرفتید به نظرم خوبه 

بی تفاوت باشید به رفتارشون

ریشه را در خاک محکم کن که گاهی زندگی / پیشِ پایت آب، گاهی هم تَبَر می آورد 
شاید خودت هم توقع بیجایی کردی ازش که این حق رو داده بع خودش ازت بخواد با ماشینت برین

نه والا من تا حالا درخواستی ازش نکردم 

نهایت گفتم یه فایل بفرست که اونم یادم نمیاد گفته باشم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792