قرار بود بابت کارمون بریم شهرستان
اون دفعه اصلا به من نگفت بیا باهم بریم ولی چون دیده بود من با شوهرم رفتم گفت بیا باهم بریم
منم چون با بچم میرم و شوهرم خوشش نمیاد مسیر طولانی غریبه باشه گفتم امکانش نیست چون ناهارم گفتیم شاید بخوایم بمونیم اون بخواد برگرده
بعد دیدمش اونجا با لبخند سلام دادم پشت چشم نازک کرد خودشو کج گرفت وجواب سلامم نداد و رفت
درک ندارن واقعا؟