سلام گلم، اره دیشب ساعت 8 اینا بود، داخل کشو میز عسلی جواب ازمایش و چک بی بی و یه کارت پستال که روش نوشته بود کوچولو خوش اومدی اماده کردم، نشستیم رو مبل، رفتم بغلش گفتم خوبیییی عزیزم، گفت چی شده یه جوری حس میکنم یه چیزی میخوای بگی، منم انداختم به شوخی داشت سیب میخورد، گفتم برو کشو باز کن، باز کرد تا دید چشماشو گرد کرد نگاهم کرد، سیب و انداخت زمین😂گفتتتت وااااقعااا کی رفتی ازمایشششش، دروووغ نگوووووو، ای خدا شکرتتتت،نشست زمین گریه کرد، بعد دستمو گرفت بغل کرد گفت قربونت برم من،محکم بغلم کرد و منم به شوخی گفتم گریه نکن بابایی، منم اولش گریه کردم،قشنگگگ تو شوک خالص بود همش میگفت باورم نمیشه،چرا نگفتی بهم، کی چک بی بی خریدی،قربونت برم منننن. بعدشم گفت پاشو بریم حرم، رفتیم حرم همش میگفت اروم راه برو مواظب خودت باش عزیزم، چند وقتته و مراقبت هستم خودممم، فعلا ب کسی نگوووها،بعدش رفتیم بیرون مهمونش کافی شاب.
خودم وقتی کشو باز کردگفت،، واااقعااا منم جواب میدادم صدام میلرزید. رنگشم پریده بود، خیلی شوک شد و خوشحال.
بعد ما یک هفته س ماشین و عوض کردیم، گفت چه خوش قدم بوده بچممممم مثل مامانش