الان ک مینویسم دارم. گریه میکنم. شوهر بهم خیانت گرده باهم. شمال و و و رفتن. برا من غذای بیرون. نمیگرف. برا اون میگرف متو نمیبرد بیردن اونو میبرد براش خوردنی میخرید درحالی که من نمیخوردم میگفتم. بزا قرض بدهی بدیم. بحای خوراکی. مثلا. روغن اینا بخرم . رابطه جنسی هم داشتن .
دوسش داشته. وقتی ب روش اوردم. گریه کرد گف پشیمونه ولی من باور نداشم. تموم کرده میگفتم نه تموم نکردی اینا ک دیدم. اره. ب هرزه پیام داده باز ک خوبی این حرفا. هرزه ۳۶ ساله هسش همسر من ۲۸ من ۲۸ .هرزه. مطلقه هسش و باهم. شرکت همکارن. ب شوهرم گفتم. بلاک کن نکرد . بگذریم. تو. دعوا بهم گف هرزه لاشی.بخدا من هم وقتش بود هم. شرایطش ولی نکردمم چون تعهد دارن چون هرزه نیسم ولی اون بهم هرره گف. بهم گف مفت خور بخدا من خورد خوداکم اصلن خدب تیس. ماهی گوشت اصلن نمیخریم همون ماکارانی با سویا یا پدره اینا میخوریم. بعد من مشکل ژنتیکی دارم بهم گف من بچه میخام خیلی دلم شگست.گفتم دلم. بدجور شکست دید شکستم گف خب مشکل هر دومونه
شوهرم عاشقققققق بچس بنظرتون چیکار کنم رهاش کنم ک بره با کسی ک میتونه بچه بیاره ازدواج کنه اخه میترسم چن سال دیگ خودش. بخاطر بچه طاقم بده از ی طرفم میگم حقشه. پدر بشه
)فقط میتونم تخمک بگیرم اونم ۷۰ میلیون ممکن بشه ممکن نشه کمکم گنید