روز عمل رسید. پنج صبح برای پذیرش...
ده شب قبل هم دگ هیچی نخوردم تا صبح .بخاطره داروها بیهوشی حالت تهوع نگیرم.
۹ رفتم اتاق عمل استرس نداشتم زیادچون نمیدونستم بعدش چی میشه تجربه نداشتم سپردم به خدا.
به هوش اومدم گلو درد شدید داشتم انگار دوتا لاستیک بزرگ چسبیده بود ب گلوم. خیلی همکاری کردم به زور..
آب خوردم بستنی خوردم.. یکم راه رفتم .. سرگیجه داشتم...
ادامه تاپیک بعد