بچه ها من دو ماهه نامزد کردم و نامزدم ی جای دور سرکاره . بار اول ک رفتم فقط سر بزنم برا شام نگهم داشت و خنده و شوخی گفت تو درست کن ولی من گفتم زیاد وارد نیستم . دفعه ی بعد گفتم بعد شام میام کلییییی اصرار ک ن شام بیا ناراحت میشم باز گفت بیا باهم درست میکنیم بعد شام ک رفتم گفت دفعه ی بعد شام بیا درست کن!ک ایندفعه گفتم ن من اشپزی نمیکنم . بچه ها بنظرتون چجوری برخورد کنم؟!
هردفع که میگه بیا بگو من شام خوردم
نمیدونم یا میخواد بهت آشپزی یاد بده یا میخواد کاراشو بندازه گردن شما. مادرشوهر منم این جوریه انتظار داره عروس کل کاراشو بکنه
بده مواد غذایی میده بهت که اشپزی یاد بگیری ؟
شاید قصدش اینه میخاد بت اشپزی یاد بده فردا رفتی سر خونه ژندگین بلد باشی
بش بگو گفتین شام بیا فکر کردم درست کردین نمیدونستم خودم باید درست کنم.
نمیدونم چرا حس کردم دوست داره و میخواد با عروسش اشپزی کنه
یا خوشش میاد مثلا عروسش غذا درست کنه
یبار درست کن هر دفعه نه
ایندفعه رفتی بگو شام خوردم
چ مزخرففف
والا من اعصاب ندارم دق و دلیشو سر شوهر بیچاره خالی میکنم
منم عقدم ولی از لحظه نامزدی تا الان هروقت مادرشوهرم دعوتم کرده نیم ساعت قبل شام رفتم
اوقندر زود نرو ک مجبور شی غذا درس کنی... والااا
بگو مادرجون من زیاد آشپزی بلد نیستم میترسم خوب نشه
همم دست پخت شما خوبه شما درست کنید
نه اصلا گارد نگیر فکر بد هم نکن معلومه بنده خدا نیتش خیره میخاد یادت بده
آفرین اصلا نرو آشپزخونه ، حریم و فاصله رو رعایت کن شاید ناراحت بشن ولی حفظ آرامش زندگی تو مهمتره و این از من به تو نصیحت صمیمیت قاتل روابط هست ، سعی کن بدون همسرت خیلیی کم بری اونجا ، منم هروقت میرم حتی چای هم نمیخورم چون میگن پاشو بریز واسه خودت منم حتی آب بخوام به شوهرم میگم برام بیاره البته اوایل احمق بودم میرفتم سینکشونم میسابیدم اونا هم تا فیهاخالدون زندگیم دخالت میکردن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
