دیشب با مادر شوهرم بودیم شوهرم سر یه چیز الکی دعوا بدی راه انداخت و پیش مادرش که هزار باز گفتم حرمتمو نگه داره هر چی از دهنش در اومد گفت و مادرش هم هیچی نگفت که به زنت احترام بزار ، بعد هم بچه امو ازم گرفت رفت خونه مامانش منو برد خونه مادرم انفذر از دوری بچم ناراحت بوذ برادرم زنگ زد بچمو بیاره اورد ولی هزار بار جلو مادرم با منت کفت به خاطر برادرت برگشتم محلش ندادم رفتم خوابیدم صبح وقت ارایشگاه داشتم اومدم برم کلید ماشینمو نداد با تاکسی رفتم از صبح هم رفته هیچ خبری ازش نیست میدونم سرکار نرفته خیلی اعصابم خورده دلمو خیلی شکست مقصر تمام ذعواهاش با من همیشه سر مادر یا خواهرشه انتظار داره همه کاری براشون بکنم همه جور احترامی بزارم در صوزتیکه اونا نه احترام میزارن نه کاری میکنن برام و انقدر نفهمه رفتار اونارو نمیبینه و همیشه من ادم بده میشم،.
[QUOTE=296595899]شما بهش هیچ جوابی نده،یه مدت ندید بگیرش.بهش توجه نکن.بهترین سلاح خانما تو اینجور موارد کم محلی.چون با دعوا فقط اعصاب خودت و بچت خورد میشه.خودتو اذیت نکن
کلا نمیدونم فاز مردها چیه . میبینن خاهرشون هرزه هم باشه . مادرشون جادوگر . بازم میگن اینها پاک و مق ...
بخدا نزدیک یه ساله خونه مادرمیم چون شوهرم توانایی پرداخت اجاره نداره یه باغ داریم کفت بعد عید میفروشم بریم خونه بخریم اصلا اکهی نمیکنه میگم ماشینتو بفروش بریم با وام خونه بگیریم ابن کارم حاصر نیست بکنه من واقعا از مادرم خجالت میکشم اونم بنده خدا سختشه روش نمیشه حرفی بزنه به سوهرم چون تو خونشیم حرفی نمیزنه برای خونه کرفتن که بی حرمتی نشه به ما مهمونشیم مادرش ابنا هم انگار نه انگاریه قدم برامون تو ابن یه سال برنذاشتن مادرش یه مغازه از باباشون بهشون ارث رسیده دادن مادرش چند وقت پیش شنبدن به مادرش کفت یا معازه ارو بفزوشیم من سهممو خونه بخرم یا سهممو بخرید نه مادرش نه خواهرش نه حاضر به خرید سهمش شدن نه فزوشش اصلا نمیگن به پسرشون برو سر زندگیت هیچ بیخیال هیچ کاری هم نمیکنن برامون بعد میگه اونا خوبن نمیدونی چقدر میسوزم