2777
2789
عنوان

چجوری ببخشیم؟

503 بازدید | 20 پست

خانواده شوهرم اوایل ازدواج و عروسیمون به قدری آزارم دادن که من شب عروسیم کاملااااا از ازدواجم پشیمون بودم. از تک تکشون نفرت دارم. روزی که میتونست بهترین روز زندگی من باشه تبدیل شد به بدترین روز زندگیم که الان حتی نمیخوام عکس و فیلماشو ببینم. فقط برای اینکه دست تو جیبشون نکنن و پولی برای عروسی پسرشون خرج نکنن هزار تا مصیبت سرمون آوردن و آخرشم خرج عروسی رو بابای من و عموی شوهرم داد. مادرشوهرم همه تلاششو میکرد ما یه خرید ساده نریم ولی خودش پول شاباش و هدیه ها رو برمیداشت. به شوهرم میگفت خونه نخر، به جاش عروسی بگیر تا من بتونم فامیلامو دعوت کنم و کادو جمع کنم. برای من که تنها عروسشون بودم یه جفت جورابم نخریدن حتی پاگشا و زیرلفظی رو شوهرم خرید بهم داد. نامزد بودیم هفته ای یه بار میرفتم خونشون، حتی اون یه وعده غذا رو باید گوشت و ایناشو شوهرم میخرید. وقتی هم شوهرم میومد خونه ما مادرش همش زنگ و پیام‌ میداد که پاشو بیا خونه. بعد عروسی اومدیم خونه خودمون دو سه روز بعدش بود زنگ میزد بهش میگفت: انگار اونجا‌خیلی بهت خوش میگذره پدرمادرتو گذاشتی رفتی پاشو بیا😐

بخوام همه رو بگم یه کتاب میشه... الان همه اینا تموم شده و رفته ولی خشم و نفرتی که بهشون دارم رو نمیتونم کنار بذارم. هربار یاد اینچیزا میفتم کلی اعصابم خورد میشه. نمیدونم چجوری خودمو راحت کنم و از این خشم و بغض و کینه ای که دارم بگذرم... کسی بوده که تونسته باشه؟

اره من بعد از سه سال به خودم اومدم و بخشیدم

سخت بود اون موقع ها و نفرتم خیلی زیاد بود

الان ولی حس دلسوزی دارم بیشتر

خودمم دلم میسوزه براشون چون اینجور ادما قبل از ازار دیگران توی ذهن خودشون با خودشون بدجوری درگیرن

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

تجربشو نداشتم اما با توجه به اینکه آدم کینه ای هستم نمیبخشیدمشون ینی حتی اگ میخاستم هم نمیتونستم

آخه مسئله اینه هرچی‌ نبخشی و مرور کنی بیشتر حرص میخوری و اعصابت خراب میشه...وگرنه اونا‌ که درست بشو نیستن با ۵۰ سال سن

تازهاینایی ک گفتی من چون یه سال باهاشون زیر یک سقف زندگی کردم ضرب در هزار کن

هر روز ده تا مشکل بود و جنگ اعصاب

دیوونم کرده بودن

ولی خب گذشته ها گذشته 

الانم هنوز کرم میریزن و کارایی میکنن ک دل هرکی بود میشکست

ولی من دیگه دلم با اینچیزا نمیشکنه 

به قولی گفتی یا من پوستم کلفت شده

یا کلا خودم رو در حد اونا نمیدونم 

به هر حال اگ احترام و اینا حالیشون میشد اول احترام خودشون رو حفظ میکردن با احترام گذاشتن به من

الان خب حناشون پیش من رنگ نداره ولی من دلم بزرگتره 

درک میکنم شاید زندگی بعضی ادما رو عقده ای کنه بعضیا رو بزرگمرد

این انتخاب خود ماست

ولی قابل درکه برام...

آخه مسئله اینه هرچی‌ نبخشی و مرور کنی بیشتر حرص میخوری و اعصابت خراب میشه...وگرنه اونا‌ که درست بشو ...

اره من انقدرررر مرور میکردم زندگی برا خودم جهنم شده بود

با مرورش حال خودم خراب میشد با همسرمم داعما دعوا داشتم

بعدا فهمیدم این چیزا مهم نیست توی زندگی

اولویت ها مهمن

اولویت منم خب زندگی مشترکم بود

که با این دعواها به جای خوبی ختم نمیشد و حتی همسرم متوجهکار اشتباه اونا نمیشد با این لحن من

من ک گذشت کردم و رد شدم 

لحنم خوب شد

حالم بهتر شد

همسرمم انگار طناب دور گلوش باز شد

الان اگ کسی چیزی بگه یا کاری کنه همسرم میفهمه ک من مظلوم واقع شدم حد اقل 

و زندگی دونفرمون بهتر شده 

تازهاینایی ک گفتی من چون یه سال باهاشون زیر یک سقف زندگی کردم ضرب در هزار کن هر روز ده تا مشکل بود ...

تو عالی هستی... خیلی خوب تونستی درکتو بالا ببری خوشحالم برات

ولی من فعلا دلم‌ برای اونا که نه، برای خودم میسوزه بخاطر سختی هایی که کشیدم و عروسیم شد میدون جنگ...

شاید اگه زمان بگذره منم بهتر شم

با کارایی که بخاطر پول کردن، هم عروسشونو اول کاری از دست دادن‌ هم پسرشونو... دیگه واقعا ادم حسابشون نمیکنم

تو عالی هستی... خیلی خوب تونستی درکتو بالا ببری خوشحالم برات ولی من فعلا دلم‌ برای اونا که نه، برای ...

اره باید به هر حال یه دوره بگذره تا بتونی کنار بیای

واس من ک حدود ۳ سال طول کشید تا بتونم کنار بیاد خیلی چالش برانگیز هم بود 

اره من انقدرررر مرور میکردم زندگی برا خودم جهنم شده بود با مرورش حال خودم خراب میشد با همسرمم داعما ...

من هیچی به شوهرم نمیگفتم بیشتر وقتا سکوت میکردم. ولی اونا پرش میکردن. 

 فقط گفته بودم مادرت از روز عقدمون تا الان نذاشته یه روز خوش داشته باشم با اینحال بازم دوست‌ندارم پشت سرش حرف‌بزنم و پیش تو بدشو‌ بگم..

کم کم خودش فهمید و بهم گفت حق با توئه

الان نه بهشون‌زنگ میزنه نه دلتنگشون میشه، میگم برو مادرتو ببین میگه ولش کن خودشو مسخره کرده با این‌کاراش! چون خودشم همش بداخلاقی ازش می‌بینه

عزیزم درکت میکنم 

اگه نبخشی حال خودت بد میشه 

من خودم بعد ۴سال فراموش نکردم 

امااا فقط هفته یبار یا دوهفته یبار میرم خونشون ۴ساعت برایشام 

دست ب اب سیاه و سفید نمیرنم و برمیگردم خونه حتی مامان صداش نمیکنم و شما صداشمیزنم تو جمله ها 

کاملا رسمی شدم 

همین براشون کافیه که محبت منو دیگه ندارن 

و اصلا نق به شوهرت نزن حرف گذشته نزن 

آخه مسئله اینه هرچی‌ نبخشی و مرور کنی بیشتر حرص میخوری و اعصابت خراب میشه...وگرنه اونا‌ که درست بشو ...

درسته 

اما من دست خودم نیست آدم حساسی نیستم و به این راحتیا کینه به دل نمیگیرم اما اگ یه نفر کینه بگیرم تا عمر دارم یادم نمیره هیج وقت هم نمیبخشمش حتی اگ بمیره نمیدونم دیری یانه مثلا وقتی یکی میمیره میگن حلالش کنید دستش از دنیا کوتاهه و فلان 

اما من حتی اگ مرد هم نمیبخشمش باید تاوان بده 

من هیچی به شوهرم نمیگفتم بیشتر وقتا سکوت میکردم. ولی اونا پرش میکردن.   فقط گفته بودم ماد ...

باز خوبه

شوهر من عروسک اونا بود

هرچیم بهش میگفتن حتی یه قیافه خشک ب خودش نمیگرفت

دیگ خودش شده بود یه پا عذاب روح من 

ولی الان بهتر شده

من دست خودم نبود انقدر عصبی بودم و هر روز داستان برام پیاده میکردن همش در حال قر زدن و ناراحتی و غیبت کردن بودم

همسرمم از من زده شده بود

حوصله منو نداشت

الان دیگه هیچ نمیگم

خودشون تابلو بازی در میارن و همسرمم میفهمه

عزیزم درکت میکنم  اگه نبخشی حال خودت بد میشه  من خودم بعد ۴سال فراموش نکردم  امااا ...

آره...منم دیگه هیچی صداشون نمیکنم تقریبا منم همینطوریم باهاشون

دلم میخاد واقعا دیگه برام مهم‌ نباشه اتفاقایی که افتاده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792