خواهرم رفته بود مغازه داشت خرید میکرد که منم دیدم وسیله میخوام رفتم مغازه؛ کلا هم جدا رفته بودیم با هم نبودیم، اصلا هم به روی هم نیاوردیم که خواهر و برادیم. حالا فروشنده داشت حساب خواهرمو میکرد، منم یهو برگشتم گفتم: آقا یعنی چی ما اینجا معطلیم حساب ما رو برس و این حرفا بعد مثلا بینمون دعوا شد فروشنده اومد ما رو جدا کنه گفت زنگ میزنم پلیس که یهو من پریدم خواهرمو بغل کردم و گفتم دختر خانم ببخشید؛ فروشنده رسما چشماش چهارتا شد.😂😂😂