نه، نمیدونم چرا واقعا سیمین درک میکنم.
ببین، خواهرشوهر خدا بیامرز من، اولین بچه بود، ولی خیلی دیر ازدواج کرد.
من خودمم چون دیر ازدواج کردم و بعد خواهر کوچکترم ازدواج کردم. واقعا اون درک میکردم، با همه بد اخلاق بود.
ولی بعد ها تو رفتار بقیه دقت میکردم، واقعا باهاش بد رفتار بودن، بهش زور میومد واقعا.
مثلا سر سفره، زن و شوهری ،یه خورشت میکشیدن جلو، مثلا من و شوهرم ، اون یکی خواهرش و شوهرش و ....
بعد همه مردا به زناشون تند و تند خورشت میریختن.
دقت میکردم، اون یه گوشه سفره تنها.
به شوهرم گفته بودم، همیشه کنار اون بشینه، اول هم برای اون برنج بکشه و خورشت و ... بریزه.
شاید خندتون بگیره و بگین، چه بچه بازی، ولی واقعا همین رفتارای کوچیک اطرافیان، به آدم فشار میاره و آدم بدتر عصبی و حتی حسود میشه