چند وقته؟
بعد یه مدت شوهرتون نگفته که بیا بریم و.....
اونا چی سراغ نگرفتند؟
من خودم ۲ ماهه و سختی کارم توی یه ساختمون بودن هست
شوهرم خیلی وقته میگه گذشت کن بیخیال و مث قبل نباش در حد رفتن ولی دلم یه دل نیست نمیخام برم انگار الان بهم خوش میگذره اوایل نرفتنم حرف میزدن به شوهرم درباره من منم هیچی نگفتم از هر دری خاستن مجاب کنند شوهرمو گریه و زاری بد گفتن از من پیش شوهرم و هزار تا کار من هیچ واکنشی تنظیمم میکنم تو پله ها نباشن و برم و بیام
از اول به شوهرم و بچه امم ازاد گذاشتم برن و بیاد
تازگیا تو پله ها بچه ام میره بلند میگند مادرت خوبه و فلان و بهمان من بشنوم که دارن خوبی منو میگن خلاصه خیلی اوضاعشون خیطه گذاشتم حسابی هرچی تو دست دارن رو کنند میگنبه شوهرم یه راهی روزنه ای چیزی به ما زنت نشون بده که ما بدونیم باید چیکار کنیم 😂😂
بیشوخی چیکار کنم
هفته ای یبار همیشه دعوت بودیم تو این چند وقتم هزار بار بهدشوهرم گفتن نرفتیم یبار مادرشوهرم پیام داد اصلا جواب ندادم
اگه سر سوزنی خاستن برم و بیام اول به خاطر شوهرم دوم نمیخام دیگه مث قدیم باشم هیچی سومم نمیخام یهو الکی الکی کوتاه بیام مثلا بگن بیاییم دوباره برم چکنم برای باز شدن راهم چجوری برم؟