شاید مسخره باشه ولی بارها شده که من درسیو نخونده بودم
به خاطر اینکه میدونستم از من تو مدرسه نمیپرسن بهش باور داشتم و جالب اینجاس واقعا هم اتفاق میوفتاد و از من درس نمیپرسیدن انقد اینکارو کرده بودم دوستم باخبر شده بود فک میکرد من قدرتی چیزی دارم میتونم بفهمم درصورتی که اصلا اینجوری نبود😅.
یه اتفاق دیگم که برام افتاد این بود که با مادرم داشتیم سوار آسانسور میشدیم و خیلی ام عجله داشتیم، منم همش فکر میکردم اگه برقا بره چقدر بد میشه و دیر میرسیم
و دقیقااااا برقا رفت و حدود ۱۰ دقیقه تو آسانسور مونده بودیم تا وصل بشه!!!