من خودم همیشه نظرم رو تک فرزندی بود
چون دلم نمیخواست کل زندگیم رو واسه بزرگ کردن بچه بگذرونم و دلم میخواست تا میتونم سفر برم و تفریح کنم و بچه دست و پا گیر نباشه برام
دخترم رو هم از ۸ ماهگی گذاشتم مهد چون باید سرکار میرفتم ولی خب تازه چند ماهه که دیگه مستقل شده و به من کاری نداره برای انجام کارای شخصیش
اخیرا همسرم چند بار گفته نلین خیلی شرایط روحیش بهتر میشه اگه خواهر یا برادری داشته باشه و خب این عملا یعنی مشتاقه به بچه ی دوم
ما شرایط خوبی داریم و میتونیم رفاه نسبی خوبی رو برای بچه ی دوم هم فراهم کنیم
هر دو شاغلیم و دختر من از ۷ صبح تا ۶ غروب مهدکودک هست و میاد خونه کلا با خودش مشغوله یعنی واقعا کاری به من نداره و اذیتم نمیکنه در طول روز
دخترم ۴ سالشه من ۳۷ و همسرم ۳۹
ولی خب اگه بچه دار بشم دست تنهام و خانواده ی خودم و همسرم نمیتونن بیان پیشمون
دو روز کامل واسه زایمانم درد کشیدم و واقعا خوف دارم از اینکه بازم این پروسه تکرار بشه