چطوری بهش بگم

نع نع نع

مساله مسکن و این جور چیزها ساده نیست که به شما بگه و بگید باشه 

اینها مسائلی هستن که اقا داماد شخصا باید در جلسات بعدی خواستگاری پاسخگوی پدر و خانواده عروس باشه 

یعنی چی که به دختر بگه اینطوری راحتم و تمام..... پدر یا بزرگتر یا خانواده شما وظیفه دارن از خواستگار بپرسن برای مسکن چه برنامه ای داره و اونجا جلو خانواده شما میگه میخوام با مادرم زندگی کنم 

بزرگترها هم‌ با شما مشورت میکنن و اگر گفتید نه اطلاع میدن صلاح نیست یا تغییر بده یا رد میکنن 

وقتی بزرگترها هستن شما چرا باید حرف بزنی

من بودم اصن قبولش نمیکردم. از الان امید بسته به مال باباش‌ دیگه حاضر نیست تکون بده به خودش. با این آدم پیشرفت نمیکنی. اومد و پدر مادرش ۱۲۰ ساله شدن کل عمرت رفته و طعم زندگی مشترک نچشیدی. خواهرشم همیشه وصله تنته. مگه رو دست بابات موندی

این چه حرفیه.چطور اون بی رودروایسی بهت میگه.تو هم بگو من میخوام مستقل زندگی کنم.ن ننه‌بابای من،نه ننه‌بابای تو.عجبا.پ چرا داره زن میگیره.بره همونجا زندگی کنه

اول فکراتو بکن بعدشم باید با مهربونی بگی عصبی و بداخلاق نگی بگو یچیزی ذهنمو خیلی درگیر کرده اذیتم میکنه من با همه شرایط اوکیم اما خودت قبول داری ما اگه خودمون مستقل باشیم خونه جدا داشته باشیم خیلی بهتره برای بعضی مسائل؟؟ من فکر بعدنمونو میکنم اگه یوقت خدایی نکرده بحثی پیش بیاد حرمتا شکسته نشه هم اونا راحت باشن هم ما شاید بحثی داشتیم باهم که نخواستیم کسی بدونه اون وقت اگه با خانوادت زندگی کنیم این چیزا واسمون مشکل ساز میشه اولش میگی نه مشکلی نیس ولی واقعا بعدا پیش میاد این چیزا 

اگ قراره بخاطر حرف منطقیت ناراحت شه همون بهتر ک ناراحت شه

رسم؟؟؟؟ خانوم شرایط جامعه طوریه که هرکس که دارای عقل باشه میفهمه ازدواج کردن زمان زیادی میبره. مگه شما بخاطر مردم زندگی میکنید؟ رسم پس فردا نمیاد تورو از دست مادر شوهرت نجات بده، نمیخوام بگم مادرشوهر بده ولی زندگی کردن باهاش نیاز به آدمی داره که بر بیاد ازش، نه شما که حرف دلتو میزنی بعد میگی شوخی کردم 

رک بگو ولی باجنگ‌دعوا نه 

حرفتوهم پس‌نگیر باهاش منطقی حرف بزن