تناسخ

کسی رو تو کرج نمی‌شناسم که ماهر باشه 

فکر نمیکنم چون از جوجه بیشتر از سگ و گربه خوشش میاد بعد اینجوریه که هر چی بخواد بهم میگه پس باید می‌گفت اون هاپوی منه که به قولی دلش سگ می‌خواسته 🙁

اخه بعد از چند ماه تقریبا دو سه ماهی میشه یهو با جزییات اون خانمه رو یاد آوری کرد خیلی ترسیدم که چرا با این که ما حتی یک کلمه هم دیگه در موردش حرف نزدیم بازم یادش مونده

فکز نمیکنم چون اگه اونجوری بود باید می‌گفت اون هاپوی منه بعدم من که اونجا نبودم شایدم یکی دیگه رو گفته باشه اصلا 

خدا کنه که اینطور باشه من واقعا استرس گرفتم چون معتقدم بچه ها خیلی پاک و معصومن درکشون از ما خیلی بیشتره نکنه واقعا یه زمانی اون خانمی که دیده مادرش بوده 🥺 البته اون شب من یهویی از پیشش رفتم یه مغازه ای یکمم خوابش میومده شایدم به قولی توهم زده چون همه چیزم با جزییات یادش میمونه دوباره گفته😄

انشالله که همینطوره ولی همون موقع هم من خیلی ترسیدم که چرا گفته مامان منه مثلا نگفته خالمه یا اصلا چی فک کرده ....من کلا باید ته همه چیزو دربیارم تا آروم بگیرم .....همش مامانم میگه بچس حالا یه چیزی گفت ولی من میگم حتما یه دلیلی داشته حالا اصل جریان چی بوده خدا داند .....انشالله که هر چی هست خیر باشه ☺️🙏🌹

بله از این زاویه هم میشه بهش نگاه کرد ....بازم ممنونم از راهنماییتون دیشب مامانم باهاش صحبت کرده تا الان که چیزی نگفته انشالله که دیگ یادش نیفته 🙂🤲🌹