2777
2789
عنوان

دخالت خواهر شوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 3231 بازدید | 61 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بچه هاشون هم سن منن. 

عزیزم من مشکل رو فقط شوهرت میبینم واقعا چون سن خواهرشوهرات بالاس و مشخصه از لج تو اینکارا رو میکنن و دلیلشم هرجور حساب کنی رفتار شوهرت هست چون حد و مرزهارو مشخص نکرده نمیدونه هرکسی جایگاه خودش رو داره صحبت کردن با خواهر هیچ ایرادی نداره ولی نه در صورتی دخالت تو زندگی خصوصی باشه بنظرم شوهرت پختگی لازم رو نداره یا باید خیلی روش کار کنی و سیاست به خرج بدی یا مشاوره برید 

الهی گاهی نگاهی 
عزیزم من مشکل رو فقط شوهرت میبینم واقعا چون سن خواهرشوهرات بالاس و مشخصه از لج تو اینکارا رو میکنن و ...

درسته منم به همین نتیجه رسیدم. به نظر شما چی بهش بگم چطوری صحبت کنم باهاش که قانع بشه. من که هرطوری صحبت کردم به در بسته خوردم. هربار میگه گردن من خیلی حق دارن، میگم تا این حد که زندگیتو به هم بریزن!

چه حرف زوریه داری میزنی خب چجوری بگه وقتی خونه ام به من زنگ بزنید 😶

بگه وقتی سرکارم حواسم به گوشیم نیست فلان ساعت خونم تماس بگیرین. حرف زور نیست عزیزم جای من بودی بدترشو میکردی

درسته منم به همین نتیجه رسیدم. به نظر شما چی بهش بگم چطوری صحبت کنم باهاش که قانع بشه. من که هرطوری ...

بگو گردنت حق دارن چ ارتباطی به این داره که به من بی احترامی کنن و تو زندگیمون دخالتی کنن به گردنت حق دارن توام برادر خوبی باش از خوبی خودت مایه بذار نه از من و نه از زندگیمون

الهی گاهی نگاهی 
شاید مثل خواهر شوهر من هست که همیشه میگه دعوتم کنید تا بیام غذای خوب هم بپزید ولی خونه من خودتون بای ...

باز تو خوبه میگه بیاین 

به ما که میکن فقط ما بیایم شما اصلا نیاین خوشم نمیاد کسی بیا. خونم تاااازه خونمم که میاد همه خونمو متر میکنه برانداز میکنخ

دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست                            جای چشم ابرو نگیرد هرچه او بالاتر است 
بگو گردنت حق دارن چ ارتباطی به این داره که به من بی احترامی کنن و تو زندگیمون دخالتی کنن به گردنت حق ...

این حرف رو یه بار گفتم تو جوابم میگه اگر اینطور باشه الان من باید خونه اونا باشم چون دلم براشون تنگ شده، اینجاست که دیگه من میمونم به خدا

آخه چی یادش میخان بدن!  اونقدرباشوهرت خوب و صمیمی باش بترکن

تو و شوهرت دیگه یکی شدید‌. نمیشه هردوتونو با هم نخوان. مادرم یه عروس ترسناک ( از نطر علاقه به جادو و جمع کردن سحر و طلسم) گرفت که من ترجیح میدادم پاشو خونه مانذاره. ولی شوهرش هیچ جا بدون اون نمیرفت درحدیکه آخرین لحظات زندگی مادرش را هم ندید. اون دوتا خواهر عروس ترسناک ندیدن وگرنه از این بازیا درنمیاوردن برای زن داداششون

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
باز تو خوبه میگه بیاین  به ما که میکن فقط ما بیایم شما اصلا نیاین خوشم نمیاد کسی بیا. خونم تاا ...

نمیگه بیاین، میگه بیا! هیچ وقت نگفتن باهم بیاین همیشه گفتن برادشون بره

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز