تا حالا شده کسی خودکشی کنه خوابشو ببینین؟

من خودم یکی از همسایه هامون جوون بود خودکشی کرد با گاز،میخواست خودشو خفه کنه حالا نمیدونم چطور شد تو خونه گاز ترکید و خودش ۷۰ درصد سوختگی داشت و یعد چند مدت فوت کرد،منم حامله بودم خونه مامانم بودم اخه استراحتی بودم،خونم نزدیک مامانمه صدای ترکیدن گاز اومد حتی خونه مامانم تکون خورد از شدت ترکیدن گاز  من ترسیدم نمیدونستم همسایه ماست،که همسایم زنگ زد بهنون که بیا خونه بغلیت  دخترتون آتیش گرفته ولی خاموش کردیم،من گفتم واسه شوهرم اتفاق افتاده اینا ب من نمیگن ،چشمتون روز بدو نبینه نمیدونی مسافت خونه مامانمتا خودمو که ۱ دقیقم نمیسه برام چطور گذشت هرچی میرفتم نمیرسیدم تا اینکه دیدم سر کوچمون مثل تالار عروسی آدمه تا رسیدم سر کوچم دیدم پرسیاناهای سقف بیرون همه آویزونه دیدم یه نفر وسط نشسته داره دادو بیداد میکنه رفتم جلو دیدم پسر همسایست تنش سوخته بود پوست دستش آویزون بود ،دیگه همسایه ها نزاشتن نگاه کنم،شیشه های پنجرم شکسته بود تو زمستون،تا کارشناس نمیومد نمیزاشتن شیشه بزنیم جاهایی گچای خونه ریخته بود البته کم پرده زیرا آشپزخدنم چندجا سوراخ شده بود ولی کم بزور از کارشناس احازه گرفتیم ک شیشه بزنیم بعد چند روز اخه احتمال بارون بود، چند روز بعدش من زایمان کردم ،بچم زردی داشت بیمارستان بودم داشتم به بچم شیر میدادم همسرم اومد پیشم گفتم کارشناس اومد  خونرو تمیز کنیم همه شیشه ها ریخته رو فرش (اخه کارشناس گفته بود فقط بخاطر بارون شیشه بزنین ولی هرچی ریخته تو خونه رو فرش حق ندارین شیشه جمع کنین اخه باید از استانم بیان ببینن،)ما هم تازه خونرو تمیز کرده بودیم کلافه بودم همینطور که داشتم شیر میدادم گفتم خدا لعنتش کنه اخه این چجور خودکشی بود مارو اسیر کردی ..... تلاصه شب خوابیدم اومد تو خوابم،اونوموقع روبرو خونمون یه ۳ واحدا داشتن درست میکردن تو توخواب دیدم من جلو در خونمم اون از اون ساختمون روبرویی اومده بیرون با همون حالتی که موهاشو دیدم سوخته اوند از ساختمون بیرون بهم گفت ببخش منو من نمیخواستم خونت خراب شه من بهش گفتم باشه میبخشم،همون لحظه تو خواب دیدم شوهرم بدو بدو از پله ها اومد پایین به پسره کلی حرف زد که چرا برامون دردسر درست کردی پسرم به یه حالتی دستشو تکون داد برای همسرم ب معنی برو بابا دیگه موتورشو گاز داد رفت من از خواب پاشدم