حتی الانم ناراحتم با وجود اینکه صبح این اتفاق افتاد....پدرم و برادرم محل کارشون دور از شهرمونه صبح میرن شب برمیگردن...منو مامانم غالبا تنهاییم و کارهایی مثل خرید خونه و دکتر و کلا هر کاری... رو تنهایی انجام میدیم همیشه...امروز منو مامانم رفته بودیم بیرون...کار درسی داشتم بعد متوجه شدیم یکی از پسرای فامیلمون با ماشینش پشت سرمونه...همینه متوجه شد ماییم ماشینو دور برگردون کرد از یه مسیر دیگ رفت مبادا ما سوار ماشینش بشیم😐!
رفته اون ور تر ب دروغ بوق میزنه بگه مثلا من منتظر کسیم....اما خدا روشو از اونجا سیاه کرد... منو مامانم ک داشتیم سوار تاکسی میشدیم از مسیر دیگ ای ک اومده بود مجبور شد از اون جاده هم بگذره و دیگ مطمئن شدیم فیلم بود چون کسی همراهش نبود..نگید بدبینی ک حاضرم قسم بخورم فقط برا اینکه هم مسیر بودیم و مبادا سوار ماشینش بشیم این حرکتو زد...حالا مامان ساده من هر موقع میبینتش کلی باهاش گرم برخورد میکنه...حتی منه احمقم همین بودم...واقعا متاسفم برای همچین آدمایی...چقدر زمانه بد شده چقدر آدما پلید شدن...:((